skip to Main Content

يكى گفت با من كه بارى بگوى

 چه باشد ره و رسم آزادگى

بدو گفتم: آيين آزادگان

 بود در ره دوست دلدادگى

پىِ خدمت خلق در هر لباس

 كمر بستن اعلان آمادگى

در اوج سرافرازى و سرورى

 فروتر نشينى و افتادگى

ميانه گزين در تعصب شدن

 ولى در هدف سخت استادگى

به خود در تكلّف نگشتن دلير

 گرايش به آسايش از سادگى

فتد عزت نفس گر در خطر

 گدايى گُزيدن به شهزادگى

 

 

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.