skip to Main Content
  • شعر
اندرز به فرزند

اى پسر هر كه صاحب هنرست

بیشك از ديگران، بزرگترست

بهر فرزند بهترين ميراث

از پدر علم و دانش و هنرست

به هنر كوش كز هنر خيزد

هر چه اسباب عزت بشرست

آدمى راست برترى زكمال

ورنه او هم زجنس جانورست

امتياز بشر به صورت نيست

كه به ديوار خوشترين صُوَرست

هر كه را بهره از ادب باشد

بهره از افتخار و جاه و فرست

اى خوش آن كو به كارزار حيات

هنرش تيغ و دانشش سپرست

باخبر باش كز وبال نرَست

هر كه از راز علم بى‏ خبرست

علم باشد همان خجسته نهال

كه ورا عزِّ جاودان ثمرست

گنج دانش زوال نپذيرد

گنج زر در مَظَنّه هدرست

فخر انسان به مال و ثروت نيست

اى‏ خوش آن‏كو به‏ علم مفتخر است

دانش و بينش اندر با هم يار

هركه بى ‏دانش است كور و كرست

گوش كن پند من كه پور نجيب[۱]

گوشدار نصحيت پدر است
———————————————-

[۱]. نسخه ديگر: به جاى «پور نجيب» «پور اديب» آمده است.