skip to Main Content

قصيده اي هموطن از سروده هاي چهل سال پيش شاعر ملّي ايران استاد اديب برومند

 

ای هموطن، به کوی وفا سر زن

دامان همتی به کمر برزن

برخیز و دست غیرت ایرانی

در کار سرفرازی کشور زن

از کوی زندگانی کم حاصل

برتر گرای و خیمه فراتر زن

ایران توراست، مادر مهر آیین

دست وفا به دامنِ مادر زن

یک موی او به ملک جهان اَرزد

بر تارکش زِ جان و دل افسر زن

رزم مهاجمش به شکست افکن

بزم مخالفش به هم اندر زن

چون ژنده پیل، حمله به دشمن بر

چون شرزه شیر، بر صف لشکر زن

اول به رزم، دفع اجانب کن

زان پس به بَزم، پر شده ساغر زن

زیبنده رختِ دولتِ جاویدان

در ظلّ این درخت تناور زن

برگِردِ گنجخانه ی  فرهنگش

اژدر صفت معاینه چنبر زن

جانها نثار گشته در این سودا

تو نیز جان و سر به همین در زن

در آتش ارادت و اخلاصش

خود را عیان به سان سمندَر زن

خارا شکن ارادة رویین را

بنمای و قید سدِّ سکندر زن

شاهین شکار باش و پلنگ افکن

کی گفت رو غزال و کبوتر زن؟

خرگاه عزم و همّتِ والا را

یکسر به بامِ بُرجِ دو پیکر زن

چنگِ حماسه را به خروش آور

راه تهمتنانِ دلاور زن

گلرنگ در بهار رقابت شو

کوسِ ظفر به طارمِ اَخضر زن

در ذمِّ اختلاف درون مرزی

ضرب المثل، به آل مظفّر زن

سامانِ اقتصادیِ کشور را

از علم و عدل، پایه و محور زن

آماس کرده زخمِ مفاسد را

هرگز میار مرهم و نِشتر زن

در راه راست کوش و توانگر شو

نی رهزنانه راه توانگر زن

هم رو نهان ز زهدِ ریایی کن

هم پشتِ پا به رسمِ قلندر زن

با فرِّ خسروانه به حقگویی

فریاد قهر بر سر قیصر زن

هرگز ستم پذیر مشو، لیکن

آتش به خانمان ستمگر زن

پر چون عقاب قلّه نشین بُگشا

وندر هوای عزُّ و شرف پر زن

بس ناتوان به سعی توانا شد

پس خود بکوش و تکیه به داور زن

ز اندیشه های ثاقب و نورانی

نقْبی به سوی خاطر انور زن

وز گفته های نغز، «ادیب» آسا

نقش بقا به صفحة دفتر زن

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.