اين قصيده سفارشى است براى فراهم كردن موجبات بازگشت
ايرانيانى كه به جهات امنيتى يا اقتصادى از كشور به خارج رفته اند.
بازگشت به ميهن
گفت دولتمرد دانايى به مسؤولان وقت
زى وطن برگشتگان را خوشدل و شادان كنيد
جمع بسيارى ازين ملّت به خارج رفته اند
اين به خارج رفتگان را جذب در ايران كنيد
آدمى در زندگى همزاد بيم است و اميد
در خورِ اين واقعيّت خدمتى شايان كنيد
جمعى از بيم زيانها اين زمان آواره اند
جمعى از اميّد بهروزى، علاج آن كنيد
بارى از هر بابت آنان كز وطن گشتند دور
اهل برگشت اند آخر يارى ايشان كنيد
جلب هر آسان گرفتن را به كار افسون دميد
منع هر مشكل تراشى را به جِد فرمان كنيد
اين نبايد كرد كز برگشت خود هر فرد را
نادم از برگشتن و يكباره سير از جان كنيد
بهر ترميم خرابى هاى بيرون از حساب
دعوت از آبادگر مردان با ايمان كنيد
غير از آنان كآتش افروزانِ هرسان فتنه اند
ديگران را از ره اغماض همدستان كنيد
بس بود قهر و خشونت ديگر از ارفاق و مهر
سعى در جلب رضاى خالق سبحان كنيد
مال و جان هر كه را برگشت سوى اين ديار
ايمن از تاراج و ضبط و فارغ از زندان كنيد
آنچه كرديد از خشونت سالها ديگر بس است
بعد از اين صلح و صفا را وارد ميدان كنيد
ديده بربنديد از يكسويه بينى در امور
شرح صدرى آرزو از درگه يزدان كنيد
چون مخالف خوان بود محروم از هر انتقاد
اختناق آمد پديد اين درد را درمان كنيد
اين همان امر به معروفست و نهى از منكر است
پس چرا ديگر بر آن ايراد صد بهتان كنيد
چيست آزادى مخالف را امان دادن به نقد
پس براى ناقدان تأمين اين امكان كنيد
سهم آزادى گر از اعوان و انصار است و بس
اين نه آزاديست، حق را از چه روكتمان كنيد
نشرِ مطبوعاتِ آزاد است دستاويز رشد
تا رشيد آيند مردم، رفع اين بحران كنيد
سختگيرى ها كند بس عقده در دلها پديد
عقده ها را باز با سر پنجه احسان كنيد
سخت تابى با جهانگردان به هر نحوى خطاست
از چه رو اين عدّه را زين ملك رو گردان كنيد
جلب سياحان بود سرچشمه سود كلان
سودِ اين سرچشمه را سرمايه عمران كنيد