اين تعصب چيست در نفس بشر
مايه بس فتنه و آشوب و شَر
مايه كين است و پيكار و نفاق
سدّ ستوارى به راه اتّفاق
از تعصّب فتنه ها برخاسته ست
جنگهاى خونفشان آراسته ست
هر كجا هر فتنه اى آتش گشود
جز به تحريك تعصّبها نبود
اين تعصب بهر دين و مذهب است
يا براى كسب جاه و منصب است
يا رقابت در ميان قوم هاست
كز تعصب راهشان سوى خطاست
بين اقوام و عشاير جنگها
رخ نمايد با دگرگون رنگها
كُشت و كشتار اوفتد در بينشان
تا اداساز تعصب دِينشان
بس سر و دست اندرين آشوب ها
خُرد گردد از چماق و چوب ها
گه به نام مرزهاى كشور است
كز تجاوزها نبردش در برست
گه به دستاويز اغراض دگر
خانمان ها را كند زير و زبر
زين تعصب اى بسا كس شد فدا
در ره يك اختلاف ناروا
گر نژادى باشد وگر مسلكى
هست بر اصل جهالت متكى
با تعصب اى بسا كز حرف مفت
در هياهوى جدل چشمى نخفت
من نگويم يكسر از آن شو برى
بلكه گويم شو به تعديلش جَرى
در تعصب ميل كن بر انعطاف
خويشتن را از تخاصم كن معاف
باش غيرتمند اما با خرد
كز خرد هر كار كرد اندر خورد
با عدالت باش و غيرتمند باش
تخم كين در مزرع غيرت مپاش
نه تعصب خوب و نه بى غيرتى
هست تعديلش ز نيكو سيرتى