skip to Main Content
  • شعر

لب جويي خوش و رويي خوش و مهتابي خوش

ميِ نابي خوش و گلزخمه ي  مضرابي خوش

خوش نشينيم و نيوشيم و غزل ساز كنيم

ياد روي بت گل چهره به آدابي خوش

نكنيم از بد ايام دمي ياد مگر

سر خوش آييم به تدبير ميِ نابي خوش

غزلي را كه سروديم به كامِ دلِ دوست

خوش بخوانيم به ياد رخ شادابي خوش

خوش بود از پس بيداري شبهاي وصال

سر به دامان بتي عشوه گر و خوابي خوش

گرچه گرديده وفا گوهر ناياب اديب

ما و دلبستگي گوهر نايابي خوش

 

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.