skip to Main Content
دفتر ايام

در دفتر ايام به جز نقش خطا نيست
غير از دغل و رنگ و ريا پرده گشا نيست
در پيچ و خم جهل مجو راهِ حقيقت
راهى سوى مقصود به جز راهِ خدا نيست
جنبنده رگى نيست تو را در همه اعضا
كز ياد خدا غافل و در ذكر و ثنا نيست
از راه خشونت مَطَلب عزّ وجاهت
كاين نزد خردمند به جز خبط و خطا نيست
دل بند به كارى كه در او ظنّ بقا هست
كم كوش به كارى كه در او غير فنا نيست
در ساية ناپاكدلان رخت مَيفكن
كز نور حق اين طايفه را برگ و نوا نيست
از محضر ياران دو رو سخت بپرهيز
كآن سكّة قلبى ست كه خرجش به روا نيست
انديشه گمارندة هر كار سترگ است
انديشه اگر نيست اميدى ز بقا نيست
آن جا كه كند زاغ و زغن هرزه سرايى
مرغى چو « اديب » از تهِ دل نغمه سرا نيست