skip to Main Content
  • شعر

دكتر مصدق

ردايي به دوش و عصايي به مشت
روان سوي دشت و به ما كرده پشت
پس از آفرين و درود و سلام
منش دادم اين برگزيده پيام
كجا مي‌روي اي گرانمايه مرد
به انبوه ياران خود بازگرد
كه غير از تو كس مرد پيكار نيست
به ما رهبري را سزاوار نيست
تو را دانم اكنون كجا مي‌روي
پيِ شكوه سوي خدا مي‌روي
تني خسته را با دلي سخت سرد
بري نزد دادار سازنده مرد
بري تا نژنديت را بنگرد
غبار غم از خاطرت بسترد
روي تا كني شِكوه از ناكسان
به گلزار ايران همانا خسان
روي تا بنالي زبيدادها
كه بر سر برفتت ز شدّادها
روي تا به يزدان شوي دادخواه
به نام ستمديده‌اي بي‌گناه
كه جز مهر ميهن گناهت نبود
جز آغوش ملّت پناهت نبود
به پاس وطن بوده دشمن ستيز
نمانده به بيگانه راه گريز
زچنگ ستمكارۀ باختر
كشيدي برون مرده ريك پدر
ز زرّ سيه هر چه گنجينه بود
ستاندي زبيگانه‌ي ناستود
برون راندي از خانه بيگانه را
تهي كردي از خصم كاشانه را
به آزادگي پرچم افراختي
به بام شرف پرتو انداختي
پس از بيشمر كوشش و كرّ و فر
پي حق در آفاق كردن سفر
گروهي هم‌آهنگ بيگانگان
بد انديش و بدخواه فرزانگان
به كين گستري قد برافراختند
مهين جنبش‌ات را تبه ساختند
سپس شاه خود سركشيدت به بند
به بند و به تبعيد كردت نژند
خود از كردۀ خويش بد نام كرد
زخودكامگي بد سرانجام كرد
ز تو در جهان نام جاويد ماند
همه هر چه نيكي تراويد ماند
چه ماند به گيتي به جز نام نيك
خوشا آنكه دارد سرانجام نيك
تو اي نامور مرد پاينده نام
كه هرگز نهشتي به كژراهه گام
هم‌اكنون كه باشي خرامان به راه
به آفاق آينده دوزي نگاه
به آنان كه رويند ازين خاك پاك
پس از روزگاران بس دردناك
زمردانگيشان نيي نااميد
كه سازند مام وطن روسپيد
كنند از نو آباد ايران‌زمين
پر از رنگ و بو چون بهشت برين
به پاس وطن آستين بركشند
شكوهش زگردون فراتر كشند
تويى زنده با اين خجسته اميد
 كز آن سوى ما مى‏ فرستى نويد

 

نظرات کاربران
  1. درود بر استاد بزرگم آقا ادی برومند .

    شعر بسیار زیبایی بود و امیدوارم راه آن بزرگ مرد تاریخ ؛ مصدق کبیر هرگز فراموش نشود و سرمشق بزرگان این مرز و بوم باشد .
    درود بر مصدق
    درود بر جبهه ملی ایران
    زنده باد و پیروز مردمان نازنین و دلیر و غیرت مند ایران زمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.