skip to Main Content

نه هرکه دعوي مردانگي چو مردان کرد
به نام نيک، خودي مشتهر به دوران کرد
بسا که پرچم شهرت به بام چرخ افراشت
وليک «چوبکي از ننگ»،پايۀ آن کرد
به نام نيک سزد شهرت اربه دست آري
وگرنه شهرتِ بد،ننگ ها نمايان کرد
حديث «حاتم» وکار برادرش خواندي
که حمل شهرتِ بد،بارِدوش نادان کرد
«يزيد» و «شمر» هم از جمله ی مشاهيرند
وليک لعنت جاويدشان، هرانسان کرد
مقام و مال و منال ار نه بهر خدمت بود
کسي که در پي ِ آن تاخت جلب خسران کرد
به چاهِ مظلمه افتاد و منجلاب فساد
هر آن که خود طلب جاه، بهرعنوان کرد
چنين کسان که مقيد به حفظ جاه خودند
به رأي خويش کنند آنچه را که نتوان کرد
گذشت يکصدوپنجاه سال و بين صدور
سه تن به خدمت ايران قيام شايان کرد
شدند اين سه تن اندرميان جمع رجال
چو گُل که بين گياهان بيان رجحان کرد
بيامدند و برفتند بس اميرو وزير
که محوشان وزش تند بادِ نسيان کرد
وليک اين سه سياستمدار روشنتاب
فروغشان دل تاريخ، روشنستان کرد
چنان به حسن سياست شدند شهره ي دهر
که روزگار تفاخر به نام ايشان کرد!
پس از شهادت «قائم مقام» و «ميرکبير»
«مصدق» است که خود را فداي ايران کرد
دو صدراعظم پيشين به جرم مهروطن
به حکم سلطان، هر يک وداع با جان کرد
ز بعد دوره ي قاجار، سومين را نيز
به عهد«پهلوي» ارباب شه به زندان کرد
سحاب جور بر او گونه گون فروباريد
چنانکه خانه ي وي را گلوله باران کرد
کشيد جانب بيدادگه «مصدق» را
شهي که طاعت بيگانگان فراوان کرد
چه جرم کرد«مصدق» جزاين که ايران را
رها زچنبر بيداد «انگلستان» کرد
زبهر اين سه نکونام هر که با تحقيق
نوشت شرح و نويسد به خلق، احسان کرد
مورخي که بود راد و بيطرف بايست
نشان دهد که نشايد حقوق، کتمان کرد
نگر به «بيهقي» آن رادمرد خيرانديش
که نقل جمله وقايع به صدق و ايمان کرد
بسا مورخ بسياررو(۱)، حقيقت را
به پشتِ پرده اي اغراض، جمله پنهان کرد
درود باد برآن کلکِ سرگذشت نگار
که در نگارش حق با خداي، پيمان کرد
«اديب» گرچه درآويخت با ايادي ِ جور
درين نبرد، اطاعت زحکم وجدان کرد

———————————-

۱- بسیار رو : پر رو و بی شرم

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.