skip to Main Content

بيا من و تو زمانى به حال هم برسيم
نه بعد از آن كه به سرمنزل عدم برسيم
به باغ مهر و وفا گر به هم رسيم اى دوست
از آن به است كه در گلشن ارم برسيم
به رهنوردى خود، سوى واپسين منزل
بيا به حال هم اى مه، به هر قدم برسيم
بيار باده كه در شهرِ بى حساب وكتاب
ز خوش دلى به حساب غم و الم برسيم
به درك شاهد مقصود كى رسد روزى
كه سرخوش از سر شب تا به صبحدم برسيم
روا بود كه به رسم ديار دادگران
به داد مردم آشفته از ستم برسيم
نگاه دار« اديبا » حريم حرمت عشق
كه تا به مأمن آن آهوى حرم برسيم