skip to Main Content
غم زاينده‌ رود

روزنامه اطلاعات تاريخ : چهار‌شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۳- ۷ ذي‌القعده ۱۴۳۵ـ ۳ سپتامبر ۲۰۱۴ـ شماره ۲۵۹۶۱
غم زاينده‌رود
استاد اديب برومند

 

خشك ديدم بستر زاينده‌رود

بي تأمل بر سرم برخاست دود

خاطرم افسرد چون پژمرده برگ

بار وحشت طاقتم از كف ربود

قطره‌هاي اشك بر رويم دويد

لكه‌هاي ابر بر اشكم فزود

نم‌نم باران چو شد همراز من

ديدمش گريان به حال زنده‌رود

رود بودي بر سپاهان همچو جان

بهر او دارم غم بود و نبود

در غم رود اصفهان گريد كه واي

«واي رودم» «واي رودم» واي رود!۱

آب تا افتاده از بستر جدا

مانده ناراحت به بندِ ناگشود

رود را بي‌آب كِي ديدن توان؟

كو حريري در جهان بي‌تار و پود؟

رود را بي آب كِي باشد صفا؟

گر نباشد بر لبش زيبا سرود

رود گر وامانَد از لالائي‌اش

كي تواند اصفهان بي او غنود؟

پل بوَد بشكسته‌‌دل در هجر آب

آب بفرستد به پل صدها درود

رود و پل از هم جا افتاده‌اند

هر يكي نالان ز جمعي ناستود

پل ندارد طاقت هجران آب

از خدا خواهد وصالش زود زود

نسخة «شيخ بهايي» شد تباه

آب را تقسيم شد بي‌رهنمود

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.