skip to Main Content
  • شعر

به پیشگاه شاعر برجسته و بی بدیل معاصر استاد ادیب برومند به پاس مهربانی هایش

محمد حسین انصاری نژاد

شب ست و پنجره ی باغ،پیش رویم باز
پراز مناظر رنگین، بدیع و چشم نواز

خوشا درنگ بر این کوچه باغ ها که برآن
پرنده ای ست به هر شاخه غرق در آواز

اقاقیاست به چشمم چه رنگ رنگ امشب
براوست یکسره گنجشککان غزل پرداز

شهود شیخ شبستر درین مکاشفه است
خوشا پگاه درین باغ، شرح گلشن راز

چقدر آینه بازی ست بین اخترکان
که بسته از فلک امشب دو دست سنگ انداز؟

به جشنواره ی بالاست تا سحر چشمم
نشسته ام به تماشا بر این دریچه ی باز
شب ست و ساحل زاینده رود در هیجان
چو نقره پاشی مهتاب در شب شیراز

شب ست و حاصل هستی ست همنفس بامن
عطاردست براین شامگاه در تک و تاز

شب ست و یکسره هنگامه از چکامه ی او
میان زمزمه ی چشمه، محو چشم انداز

خوشا به زمزمه ی رود تا سپیده دمان
از او ترنم شعری میان نغمه ی ساز

چکامه هاش پرست از ترانه ی توحید
که سبز می نگرد هر درخت را به نماز

چقدر شور عراقی ست در غزل هایش
شنیدنی ست ازین پرده نغمه های حجاز

ایا ادیب سنخور به این چکامه نگر
که با تغزلی اینسان سرودم از آغاز

فراتری ز عقابان به بال اندیشه
ترا کدام ستاره ست مقصد پرواز؟!

به پیشگاه تو این برگ سبز آوردم
به یمن یاد تو گفتم قصیده با ایجاز

همیشه باد تو را خاطری بهار انگیز
همیشه در کنف کردگار بنده نواز