دربارة شيخ اجل سعدي شيرازي بسيار گفته و نوشتهاند ولي هنوز يكي از هزار و مشتي از خروارِ آنچه بايد گفت و نوشت تحقق نيافته است. او در دهة اول سده هفتم در خاك پاك شيراز به پهنة زندگي پا نهاده و در آخر همين قرن بدرود زندگاني گفته است. وي معاصر اتابكان فارس و مورد احترام خاص ابوبكر بن سعد زنگي بوده است.
هر چند قرنهاست كه در مزاياي سخنان او و استقبال و تقليد و تتبع اشعارش گفتهها و شنودهها رد و بدل گرديده، هنوز در مورد شناخت شخصيت فرهنگي وي حق مطلب ادا نشده است و اين كاري است كه در آينده به شيوة تازهتري بايد سامان پذيرد. سخن سعدي را جاذبهاي است استثنايي؛ چه در نظم و چه در نثر. به گونهاي كه هر خواننده يا شنونده كه تا حدي از زبان فارسي، آگاهي و ذوقي داشته باشد، مجذوب و شيفته آن ميشود.
بازگشايي كليات سعدي، آدمي را در بهشتي از گفتههاي معرفتآموز و عبرتانگيز وارد ميكند كه در هر گوشة آن چشمهساري از زلال گواراي معرفت جوش ميزند و تشنه كامان ادب و فرهنگ را سيراب ميكند.
سعدي با مخاطب خود در اين بهشت سخن طوري رابطه برقرار ميكند كه پنداري وي را از پيش ميشناخته و از خواسته او آگاهي داشته است.
قريحة تابناك سخنسرايي چون سعدي، وقتي با تحصيلات عالي و جهانگرديها و تحمل رنجها و آميزشهايش با تيرههاي گوناگون همگام ميشود، از او شخصيتي ميسازد كه گنجينة خاطرش پر است از شناختها و ادراكات و آموختهها و يادهاي مختلف و بديهي است كه دلپذيري زادگان طبع وي از برخورداري آنها سرچشمه ميگيرد.همانگونه كه در انسان جمال صورت و كمال معني مطلوب است، در شعر سعدي هم معاني با الفاظ از جهت زيبايي و شيوايي و رسايي همچند است. از اين رو بلند پايگي واژگان در پيوستگي با معاني متعالي، سخن او را جاودانه و دلانگيز ساخته است.
سعدي، گاه در مسند ارشاد به تزكية نفوس و اصلاح منشها و روشها ميپردازد و زماني همچون يك جامعهشناس زبردست و يك روانكاو آزموده در ژرفناي محيط اجتماع و اعماق روحيات مردم به كندوكاو دست مييازد و اوقاتي نيز در محفل انس به شرح و بسط داستانهايي از عشق و زيبايي و راز و نيازهاي عاطفي گهر افشاني ميكند. ديدگاه گستردة او دورترين گوشههاي اجتماع را زير نظر دارد و آنچه گفتني دربارة خردهگيري از خُلق و خوي خَلق و انگيزش به خيز و پرهيز از شر در خاطر دارد، باز ميگويد.
سعدي مربي جامعه و راهنماي مردم به شاهراه مكارم اخلاق است و در اين رهگذر ايماني ژرف به اداي وظيفهاي آسماني دارد كه بار آنرا بر دوش خود احساس ميكند. چنان كه جابهجا در ضمن قطعات و مثنويها، قصيدهها و حتي در غزلهاي خود به اين موضوع ميانديشد و از ياد نميبرد.
واقعاً ماية عبرت است كه در ظرف هفت قرن، شعر سعدي سيطرة خود را در ادب فارسي چنان حفظ كرده كه هيچكس از گويندگان زبان پارسي به كاخ آسمانخراش مقام و مرتبة او دسترسي نيافته است.
شعر اين حكيم و عارف بزرگ، افكار جامعه پارسيزبانان را در گذشتِ سدهها زير نفوذ خود قرار داده و صفاي معنوي بخشيده است. اين چه شخصيتي است كه از طفل دبستاني تا كارشناس ارشد دانشگاهي، از عاشق شب زندهدار تا آوازهخوان نرمآوا و از آهنگساز موسيقي تا خطيب منبري همه از خوان نعمت اين مرد بزرگ بهرهها برده و آموزههاي ذوقي، ادبي، فرهنگي و اجتماعي كسب كردهاند.
پيدا آمدن وجود بيمانند سعدي در سدة هفتم، يعني قرني پرآشوب و متنزل، نه تنها او را يك نابغة بزرگ ادبي براي همه زمانها و بزرگترين شاعر و نويسنده ايران تا امروز به ما ميشناساند، بلكه نامش را در رده بزرگترين شاعران و متفكران جهان قرار ميدهد و پيوسته در نخستين صف مفاخر ملي ايران به شمار ميآورد.
همانطور كه گفته شد، امتياز سعدي بر ديگر شاعران ايران، افزون بر فصاحت و بلاغت، تنوع آثار والا از جهت تطابق لفظ عالي و معناي متعالي است كه خواننده را با خود از سويي به سويي ميكشاند و در هر جا حظي تازه به او ارزاني ميدارد.
هر چند برخي از نظرات و عقايد سعدي در خور همان عصر زندگاني اوست و با معيار آن زماني بايد سنجيده شود، ولي بيشتر گفتههاي وي در كماليات و پرورش افكار و تزكية اخلاق انساني و امور زندگي، هنوز هم ميتواند مورد بهرهبرداري قرار گيرد و درس زندگي و نسق خوب زيستن را در كليتي قابل پذيرش به مخاطبان خود عرضه نمايد. در ميان شاعران ايران كسي را به جامعيت سعدي نميتوان يافت كه هم در شعر و نثر سرآمدِ همگان باشد و هم در انواع شعر از تكبيت، قطعه، غزل، مثنوي، قصيده، ترجيحبند، ملمع و رباعي دستي توانا و بيرقيب داشته باشد.
از جمله آثار سعدي، كتاب گلستان است كه بهشتي است از گلهاي گوناگون شامه نواز و از جهات مختلف تاكنون مانندهاي برايش نيافتهاند و هر كه از او تقليد كرده كاري نه چندان سزاوار ارائه كرده است.
اين كتاب مجموعهاي از حكايات و حكم و امثال است كه مشتمل بر باز نمودن واقعياتي است در جامعهاي كه سعدي در آن ميزيسته و در بر دارندة پندهاي دلپذير و عبارات فاخر و حكيمانه و معاني ژرف است و جاي شگفتي است كه خاصيت نصيحت كه مزهاي ناخوشايند دارد، از زبان سعدي بسيار شيرين افتاده است.
نثر گلستان را نثري سهل و ممتنع خواندهاند كه خالي از درشتي و پيچيدگي است و همواره كتاب درسي فارسي خوانان در سطوح مختلف بوده است. سعدي در اين كتاب تعدي دارد كه بيطرفانه طرز تفكر و روشهاي عملي و نظري همزمانان خود را ضمن حكايات و اشعاري كه چاشني آنها كرده باز نمايد.
بنابراين گلستان، افزون بر نصيحت گويي، صبغة جامعهشناسي دارد و بازگويي اعتقادات جامعه لزوماً عقيده شخصي خود او نيست. كتاب ديگر او بوستان يا سعدينامه است كه در بحر متقارب سروده شده و به منزله كارگاه آدميسازي است. وي در اين كتاب در ضمن حكايات، اوصاف انسان واقعي را باز ميگويد و آرزومند است كه آدميان چنان باشند كه در كتاب بوستان مورد ستايش قرار گرفتهاند. اين كتاب را به نام پادشاه عصر ابوبكر بن سعد زنگي سروده و مخاطب بسياري از حكايات عبرتانگيز كه با صراحت و شجاعت بيان شده است، در واقع همان اتابك است كه رموز كشورداري و عدالتپروري را جابهجا به او گوشزد ميكند.
و اما قصيدههاي سعدي قطع نظر از ويژگيهايي كه خاص قصيده است و نمايندة استادي و مهارت گوينده در سخنراني؛ از جهت محتوا و مطلب نسبت به قصيدههاي آن عصر از لوني ديگر است. زيرا پر است از نصيحتگويي و تعريض به صاحبان قدرت و دعوت به عدالت و پرهيز از ستمكاري كه سبك نويني در قصايد مدحيّه و بينظير است و روشن ميسازد كه سعدي مدحگويي را هرگز خوش نداشته و آنچه مدح گفت، عبرتآموزي و تعليم مردمنوازي و دعوت به خير و احتراز از ستمكاري قدرتمداران است. در اين قصيدهها خطاب به پادشاه زمان چنان با شجاعت ادبي و بيپروا سخن ميگويد كه امروز هم در دموكراسيترين كشورهاي پادشاهي، كسي با شاه اينگونه برخورد ادبي نميكند.
مثلاً در خطاب به پادشاه وقت ميسرايد:
اي پادشاه وقت چو وقتت فرا رسد
تو نيز با گداي محلت برابري
گر پنج نوبتت به در قصر ميزنند
نوبت به ديگري بگذاري و بگذري
علم آدميت است و جوانمردي و ادب
ورنه ددي به صورت انسان مصوري
يا درباره «انكيانو» حكمران مغولي فارس ميفرمايد:
اي كه دستت ميرسد كاري بكن پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
اين همه هيچ است چون ميبگذرد تخت و بخت و امر و نهي و گيــر و دار
آدمي را عقل بايـــد در بـــدن ورنه جان در كالبد دارد حمـار
دولت نوئين اعظم شهريــــار باد تا باشــــد بقاي روزگار
خســرو عــامل امير نامـدار انكيانو ســرور عالـــي تبار
منجنيق آه مظلـــومان بــه صبح سخت گيرد ظالمان را در حصار
و اما غزليات سعدي، به هفت آرايه عروس ادبيات فارسي است كه در طي سدهها هر چه سعي كردهاند نتوانستهاند نظيري بر آن پيدا كنند. سعدي غزل را به اوج فخامت و دلپذيري رسانيده و آن را مِلكِ طِلق خود گردانيده است. بديهي است كه اين در نتيجه طبع عاشق پيشه سعدي است كه هر جا هست، عشق از او دستبردار نيست و بديهي است كه عاشق صادق غزلهايش از اين دست به ادب پارسي زينت ميبخشد و آن را گرانمايه ميكند. اساساً غزل براي راز و نيازهاي عاشقانه در ادبيات فارسي رخ گشوده و بهرهبرداري از آن در مقاصد ديگر از نوع تصرفات بعدي است.
بنابراين، سعدي غزل را بيشتر در همين مقصود دوستداري و خواستاري مورد استفاده قرار داده و بسي نيكو از عهده برآمده است.
از جمله آثار سعدي كه كمتر مورد بحث و بررسي قرار گرفته است، قطعات او در گلستان، اواخر كليات است كه گنجينهاي از حكمت و معرفت است و در نفوس مستعد تأثير فراوان به جاي ميگذارد. اين قطعهها با واقعبيني محض سروده شده و براي رشد فكري و اجتماعي افراد جامعه و حسن معاشرت بسيار سودمند است. جاي آن دارد كه اين قسمت به شكل كتاب كوچكي جداگانه چاپ شود و در دسترس مشتاقان سخن سعدي قرار گيرد.
* * *
باري، انگيزة اين جانب در نگارش اين سطور دربارة شيخ اجل، چاپ جديد كليات اوست كه با همت و كوشش فاضل محترم آقاي «فضلاله دُروش» با تقطيع اشعار و اعرابگذاري واژهها به نيكوترين وضعي با جلد عالي و كاغذ مرغوب به وسيله نشر «نگاه» منتشر شده و مورد استقبال دلبستگان به شعر سعدي قرار گرفته است. با اين ترتيب اين كليات جاي خالي يك كليات معتبر از شاعر بلند آوازة ايران، سعدي شيرازي را پر ميكند.
من با اظهار خوشوقتي بسيار و قدرداني از كوششهاي تابفرساي آقاي فضلاله دُروش، اميدوارم روح پاك و معنوي سعدي، دعاي خيري همراه مصحّح محترم و ناشر گرامي بفرمايد.
تهران ـ مهر ماه ۱۳۸۹
لينك مطلب: روزنامه اطلاعات