skip to Main Content
كوير تشنه

به كوره راه تعلّق هزار پيچ وخم است
كسى كه مى نشود گم به نيمه راه، كم است
كنار آب روان چون تو همدمم باشى
گذشتِ عمر گرش حاصلى ست، اين دو دم است
به ياد خاطره ها با تو در كناره ی  رود
مرا دو ديده چو دامان ابر پر ز نَم است
در انتظار، مرا بيش از اين ملول مخواه
كه اين به مذهب عشّاق، بدترين ستم است
به سان سبزه كه روييده شد به دامن كوه
چه خارهاست به پاى دلم كه كوه غم است
كَرَم نما و به ديدار خود دلم خوش دار
كه دلنوازى محبوب، بهترين كَرَم است
سر از قدم نشناسم ز ره چو بازآيى
كه تاروپود وجودم نثار آن قدم است
درون سینه ی من ساز دلنوازى هست
كه هر ترانه اش از عشق پر ز زيروبم است
كوير تشنه ام از تاب دورى ات تب ناك
بيا بيار كه پشتم در انتظار، خم است
به سنگ خورده سر صبرم اى  « اديب »، كجاست؟
كسى كه مرهمش آرام بخش صد الم است