skip to Main Content
كُردان ايران‌دوست

درود باد به گردانِ كُردِ ايران‌دوست

كه جمله شيفتة ميهن‌اند و سامان دوست

اصيل مانده نژادي ز قوم ايراني

ستوده سيرت و پاكيزه خوي و انسان دوست

چو شيرِ شرزه دليرند و پاسدار كُنام

به بيشه‌زار مقيم‌اند و با نَيستان دوست

عشايري همه روشن‌ضمير و پاك‌نژاد

علاقه‌مند به هم‌ميهنان و ايران‌دوست

به همنوايي هم‌ريشگان و هم‌پيوند

هماره گوش به زنگند و با دليران دوست

به كشت و كار كمر بسته‌اند و بس كوشا

ز بهر تقويت كشورند و عمران دوست

ز لطف آب و هواي لطيف و شادي‌بخش

به لاله‌زار وطن با گل‌اند و ريحان دوست

خداشناس و نجيب و ز گمرهي بيزار

بزرگوار و شريف و هميشه احسان دوست

هماره در ره پاس وطن ستاده به پاي

به عهد خويش وفادار و جمله پيمان دوست

ديار كُرد بهين شارِسان ايران است

كه با بهشت قرين است و با گلستان دوست

زبان او كه بوَد زادة زبان دري

بود به عاطفه با زادگانِ همسان دوست

سلام من به صفاي بهار كردستان

كه هست با دل هر شاعر سخندان دوست

بر آن هواي لطيف و برآن فضاي نظيف

درود باد و بر آن ديهيگانِ مهمان‌دوست

دلاوران غيورش به ضعف و سستي، خصم

دژافكنان دليرش به اسب و جولان، دوست

لباس كردي و آن پيچ و تاب شال و كلاه

به گونه‌اي‌ست كه داريم چند از ايشان دوست

مگر درود فرستيم جمله همچو «اديب»

بر اين عقاب بلندآشيان كيهان دوست