روزنامه اطلاعات – تاريخ خبر: چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ ـ ۲ ربيعالثاني ۱۴۳۴ـ ۱۳ فوريه ۲۰۱۳ـ شماره ۲۵۵۲۸
براي شعر فارسي، افزون بر سبكهاي معروف خراساني، عراقي، هندي و بازگشت، ميتوان مكتب ديگري نيز در نظر گرفت كه همانا سبك شعر مشروطه است؛ مكتبي كه وطن و مفاخرگذشته و دغدغة حال و آيندهاش، استقلال، آزادي، حكومت قانون، توجه به علم و دانش، انتقاد از خودكامگي و بي عدالتي، افشاي استعمارگران و… از مشخصههاي آن است و شاعراني چون اديبالممالك، فرخي يزدي، عشقي، دهخدا، نسيم شمال، عارف و ملكالشعراي بهار از گويندگان آنند. اين سبك گرچه فراز و نشيبهايي داشته، اما همچنان تا امروز به حياتش ادامه داده، به طوري كه مرحوم صدارت (نسيم) و اديب برومند از دنبالهروان آن در عصر ما هستند.
با اين توضيح كه اديب همواره شعر را بسيار جدي گرفته و هيچگاه به صرف تفنن و سرگرمي به سراغش نرفته؛ چرا كه بر آن است شعر در طول اعصار، بسيج کنندة مردم و عامل دفاع از حقوق و مبارزه با مشکلات و راهنماي ترقي و انساندوستي و لطف معاشرت و بهرهبرداري از زيباييهاي آفرينش بوده و سهم بزرگي در سازندگي فرهنگ و تکامل اجتماع و تمدن بر عهده داشته است.
اديب پس از حادثه سوم شهريور۱۳۲۰ و اشغال ايران به دست متفقين در جنگ جهاني دوم، به سرودن شعرهاي سياسي و ميهني روي آورد. موضوع اين اشعار حمله به اشغالگران و مخالفت با عوامل بيگانه، انتقاد از ديکتاتوري دوران رضاشاه، تقويت آزاديخواهي و استقلالطلبي و برانگيختن احساس ميهني در مردم بود.
او ميگويد: شعر يک پديده خيالانگيز معنوي است که بايد به محض شنيدن، شنونده را متوجه يک حقيقت مسلم يا يک موضوع عبرتآميز يا يک توصيف جاذب از ديدهها و شنيدهها کند، او را تحت تأثير عميق قرار دهد و به زواياي اموري بکشاند که موجب تحريک احساسات و تلطيف عواطف شود و به وي درس دلدادگي به حقايق و نيکوييها دهد.
ممکن است برخي تصور کنند که قلمرو شعر و ادب، محدود به عوالم لطيف ذوقي و وصفي و آرزوها و قضاياي عاطفي و بيخبري از جهان هستي و توجه به لطافت آفرينش است؛ در حالي كه شعر بايد زبان وجدان و ضمير آدمي و ترجمان خواستها و آرزوها و دردها و اميدها نيز باشد؛ بنا براين با هر مطلبي که مربوط به حيات انسان و روزگار اوست، به نوعي بستگي دارد.
همان گونه که صلحجويي و سلامتطلبي و عرفان گرايي و زيباييدوستي، مطلوب شعر است، در جاي خود، جوش و خروش حماسه سرودن و پيکار جستن و جان باختن و انتقاد کردن و اندرزگفتن و دين ورزيدن و خوب زيستن نيز مقصود وموضوع شعر است.
اين است كه در شعر اديب همه اين موارد به وفور ديده ميشود: هم اشعار مذهبي، هم اشعار ميهني و هم اشعار اجتماعي؛ چنان كه يك جا ميگويد: دگر نه عرض شکايت ز بيدلى دارم/که جان ز شوق، گرانبار و ممتلى دارم//چراغ معرفت کردگار، مهر على ست/به دل شرارة توحيد از على دارم//چو ناخداست على در ميان بحر خطر/ رفاه خاطر از آرام ساحلى دارم//علىست جلوهگه حق و در تجلى روح/دل از محبت وى صاف و صيقلى دارم//خوشم که تا به ابد، بر بياض سينه اديب/ ز مهر شاه ولايت، خط جلى دارم. و جاي ديگر كه شور ميهني فوران ميكند، ميگويد: بشنو ز من اي جوان ايراني/ اين نکتة بهْ ز گوهر کاني:// بودند ستودهفر نياکانت/ زيبندة فرّ و زيب انساني// انگيخته برخلاف اهريمن/ فرهيخته با پيام يزداني// نامآور و توشمند و روشنبين/ دريادل و راستپوي و پيماني// زنهار، تو اي نژادة فرخ/ بگراي به شيوه نياکاني// ره جوي به مقصد وطنخواهان/ خوش کوش به خدمت وطنباني// بخرام به سوي جنبش و کوشش/ برتاب، رخ از ره تن آساني/چون جان و تنت بسي گرامي دان/اين کشور ديرپاي دوراني/ اسلام چو شد پذيره از ايران/ آب آمد و رنگ بر مسلماني// رخشنده تمدني پديد آورد/ از همت سروران ايراني// شد سايهفکن تمدن اسلام/ از پرتو آن ديار نوراني/ اي پور وطن، چرا شدي غافل/ از سابقهاي بدين درخشاني؟
اديب شعر را به عنوان مهمترين رسانه فرهنگي در خدمت آرمانها و اهداف اجتماعي و سياسي خود قرار داده و در ضمن از زبان روز مردم غافل نبوده است؛ همچنان كه آوردن ِ مضامين اجتماعي و سياسي، او را از غزل دور نكرده و ميگويد: به باغ خاطرهام همچو گل شكفتي و رفتي/به مغز خسته من بوي خوش نهفتي و رفتي//دلم نياز فراوان به خانهروبي داشت/غبار غصهام از دل چه خوب رُفتي و رفتي// به خوابگاه خيالم به دلنشيني رؤيا/ چو ناز در نگه دلفريب خفتي و رفتي…
اما از آنجا كه وجه غالب شعر او همان مضامين مورد توجه شاعران مكتب مشروطه است، هوشمندانه قالب قصيده را برگزيده است كه براي بيان مطالب سياسي و اجتماعي، بهترين و کاملترين شکل شعر است؛ زيرا از آغاز براي سرودن اشعاري که گوياي يک قصد معين است، ابداع گرديده و ميدان پهناوري است که شاعر در آن ميتواند به کرانههاي دوردست معاني دست اندازد. علاوه بر اين، تعدد بيتها و صلابت آهنگي که در اين نوع شعر وجود دارد، تأثير کلام را در خواننده چند برابر ميکند و ذهن او را قدم به قدم به دنبال منظور خود ميکشد و مجذوب مينمايد.
اين است که سخنسرايان بزرگ ما، بيشتر قصيدهسرا بودهاند و غزل از زادههاي قصيده است که بعداً عنوان مستقل پيدا کرده؛ اما متأسفانه قسمت عمده قصيدههايي که تا اواخر عهد قاجار سروده شده، در ستايش صاحبان قدرت است. خوشبختانه در نهضت مشروطه، قصيده ولادتي تازه يافت و با به دست آوردن مقام و منزلت واقعي خود، پهنه هنرنمايي در بيان مقاصد سياسي و اجتماعي گرديد و شاعران بزرگي چون اديبالممالک، اديب پيشاوري، وحيد دستگردي، بهار و ديگران، قصيده را بهترين شکل شعر براي بيان موضوعات انتقادي و انقلابي يافتند و آن را وارد مرحله تازهاي تکامل کردند که خدمت بزرگي در راه آزادي و مخالفت با استبداد و روشنگري افکار عمومي انجام داد، و در سالهاي بعد از ۱۳۲۰ در مبارزه با بيگانگان و بازنمودن حقايق و انتقاد از نابسامانيها، نقش عمده و مؤثري را به عهده گرفت.
يك نكته شاخص در شعر اديب، توجه به جنبشهاي آزاديبخش و رويدادهاي مربوط به مبارزة کشورهاي استعمارزده با سياست استعماري و گرفتاريهاي آنان در راه كسب استقلال و بيرون راندن بيگانگان است. انگيزه او در سرودن اين مجموعه، عواطف بشردوستانه و تأثر از دردهاي مشترکي است که بر اثرتعديات زورمندان، گريبانگير ملل مستضعف شده.
او اين تعهد را اداي وظيفهاي اجتماعي در برابر جامعه بشري ميداند كه حد و مرز و کيش و آيين و نژاد نميشناسد و البته تبايني با انجام وظايف ميهني نيز ندارد. اينجاست كه اديب در كنار ستايش بزرگان اسلام و ايران، به شخصيتهاي نامآور ضد استعمار كه نجاتبخش ملت و کشورشان از بند اسارت بيگانگان بودهاند، ميپردازد و براي نمونه ميسرايد: درود باد به خرّم ديار آزادى/ديار خرّم و ايمن حصار آزادى// ز من سلام به آزادى و دبستانش/که مرد حق بوَد آموزگار آزادى// درود باد به آزادگى و عزّ و شرف/که يافت پرورش اندر کنار آزادى/ مشو اسير تغافل که در کمين صيّاد/ مصمم است به قصد شکار آزادى// به بار بندگى و ننگ، تن نخواهد داد/ کسى که يافت نشان ز افتخار آزادى…/ ز يکّهتازى زورآوران برآرد گرد/ چو گرمتاز شود شهسوار آزادى// درود بر ملل آسيا و آفريقا/ که مىکنند تن و جان نثار آزادى// ز قيد سلطه مغربزمين برون آيند/ به فرّ نهضت نيکوشعار آزادى…
باري، آثار شعري اديب متنوع و پربار است؛ همچون: حاصل هستي، درد آشنا، گلهاي موسمي، پژواک ادب، سرود رهايي، راز پرواز، پيام آزادي؛ همچنان كه آثار تحقيقياش چنين است: هنر قلمدان، طراز سخن، به پيشگاه فردوسي، تاريخ مصور جهانگشاي نادري، داستان رستم و اسفنديار، قلمدان، ياد ماندهها. وي چند تصحيح متن نيز انجام داده است: ديوان حافظ، داستان سودابه و سياووش، خردنامه، تذکره تقيالدين کاشاني (تصحيح سه مجلد: شعراي کاشان، شعراي اصفهان و شعراي خراسان) و ترجمه کلمات قصار.
به تازگي «مجموعه اشعار» اديب برومند به همت انتشارات نگاه روانه بازار كتاب شده كه حاصل بيش از ۶۰ سال شاعري اوست. در اين مجموعه شعرهاي ميهني، تغزلي، اجتماعي و ضداستعماري او گردآوري و در دو مجلد تدوين شده است.