skip to Main Content
تاريخ خبر: چهارشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۹۵– ۱۶ جمادي الثاني ۱۴۳۸ـ ۱۵ مارس ۲۰۱۷ـ شماره ۲۶۶۸۲

يادداشت/در فقد استاد اديب برومند

مرد خوشنام سياست و هنر
كريم فيضي
22-06-26
 
 

استاد اديب برومند در واپسين روزهاي زمستان، چند روز مانده به بهاري ديگر كه نود و پنجمين بهار عمر او بود، رخت از هستي بيرون كشيد تا ديگر بار اين حقيقت را چونان امري كتمان‌ناپذير پيش چشم بداريم كه: اعتباري به زندگي نيست. آنگاه كه پيمانه لبريز شود، آدمي حتي يك ثانيه نيز در هستي نمي‌ماند و نمي‌پايد و اين سرنوشت ازلي و ابدي انسان در خاكدان زندگي است.
از ديروز كه خبر كوچ ابدي استاد عبدالعلي اديب برومند را شنيده‌ام، مي‌انديشم كه در فقد او چه بنويسم و روي كدام جنبه و كدام بخش از هويت و حيات او انگشت تأكيد بگذارم؟ حقيقت اين است كه توفيق ياري‌ام كرد و در سال‌هاي اخير حيات آن بزرگ با او مؤانست پيدا كردم. بخش عمده اين انس به درس‌آموزي در محضر او گذشت و قريب ۲ سال به صورت مرتب و هفتگي در حضورش هنر ايراني و شاخه‌هاي مختلف آن را فرا گرفتم. از اين حيث، آن عزيز سفر كرده بر گردنم حق استادي دارد و خدا را شاكرم كه حاصل اين درس و بحث‌‌ها يك ماه قبل با انتشار كتاب «از نقطه تا نگار» به منصه ظهور رسيد و در حقيقت آخرين اثر وجودي او در زمان حياتش جامه نشر پوشيد و موجب خوشحالي عميقش گشت. يك ماه پيش كه با ذوق و شوق مجلدات «از نقطه تا نگار» را به حضورش بردم، تصور نمي‌كردم كه استاد به زودي از دنيا برود و آن ملاقات، ديدار آخر باشد. تقدير چنين بود كه حاصل آموخته‌هايش به خودش تقديم گردد و مورد قبول او واقع شود. باري، استاد اديب برومند، انساني ذوابعاد بود كه ساحت‌هايش از حقوق تا شعر و هنر و سياست امتداد داشت. بر خلاف تصور كساني كه فكر مي‌كنند او از سياست اعراض يا عبور كرده بود، موجوديت سياسي‌اش را مثل روز اول كاملاً حفظ كرده بود و هرگز روزي را بدون انديشه به سياست به سر نياورد. البته سياست در قاموس او معادل قدرت و قدرتگرايي نبود بلكه به مفهوم ايران دوستي و عشق به ميهن و فداكاري در راه آرمان‌هاي ملي بود. فراموش نمي‌كنم كه در هر يك از ملاقات‌ها بحثي از مسائل روز را مطرح مي‌كرد و مايل بود پيرامون آنها بگويد و بشنود، اما چون در من علاقه‌اي به اين مباحث نمي‌يافت، ناگزير به اشارتي بسنده مي‌كرد و دنباله گفتار معهودمان را پي‌مي‌گرفت كه هنر بود و تاريخ هنر و جنبه‌هاي بي‌پايان هنر ايراني. زماني كه دو سال پيش مذاكرات نفس‌گير هسته‌اي ايران به صورتي گرم و جدي جريان داشت، پيرمرد با وسواس تمام بحث‌ها را تعقيب مي‌كرد و با چه شور و حرارتي آرزومند پايان خوش اين ماجراي پرپيچ و خم بود. بارها به اشاره و تصريح در مقام نفي سياست و نهي او از اين قضايا برآمدم. او هر بار گوش مي‌داد ولي تغييري در نظرش ايجاد نمي‌شد و اين از شور و شوق هفته بعدش كاملاً هويدا و مشخص بود.
از زمينه‌هاي سياسي اديب برومند كه بگذريم، او شاعري قوي دست و بسيار توانا بود و از جواني با شعرهايي خوب و استوار شناخته شده بود. اهل فن مي‌دانند كه در غزل و قصيده استادي تمام داشت و در برابر مردي چون بهار ملك‌الشعرا و بديع‌الزمان فروزانفر از همه نوع امتحاني سربلند برآمده بود. هرگاه سخن به شعر و شاعري كشيده مي‌شد، گل از گلش مي‌شكفت. چنان مي‌شد كه گويي طفلي به آغوش مادر بازگشته باشد. از شعر نو خوشش نمي‌آمد و غالب سروده‌هاي نوسرايان را عجيب و غريب مي‌دانست. پدر شعر نو «نيما» را در سست كردن مباني شعر كهن فارسي مقصر مي‌دانست و معتقد بود اركان كاخ شعر فارسي نبايد اينگونه مشمول بي‌لطفي و بي‌اعتنايي قرار مي‌گرفت. شگفت‌ آنكه پيرانه سر شعر مي‌سرود و سرچشمه طبع جوشانش با وجود پيري و ضعف جسم و دشواري حركت، مطلقاً دچار اشكال و ضعف نشده بود. از اين موضوع بسيار خرسند بود و آن را علامت جواني روح و سرزندگي روانش برمي‌شمرد و حق داشت. كدام پيرمرد ۹۰ ساله را مي‌توان يافت كه با از سرگذراندن سوانحي بسيار كه كم از بحران نبودند، چونان جواني ۲۰ ساله شعري از جنس عشق و ترانه و ايمان بسرايد؟ هفته‌اي بر او نمي‌گذشت، مگر اين كه غزلي را به استواري شروع مي‌كرد و به نيكي به پايان مي‌برد. اما به نظر من، اصلي‌ترين جنبه شخصيت استاد اديب برومند اين بود كه به شناخت هنر ايران و اصالت‌هاي هنري ايران روي آورده و عمر بر سر آن گذاشته بود.
او علاوه بر اين كه در خط ريز و شكسته نويسي داراي جايگاهي ممتاز بود، در شناخت انواع خط و انواع تذهيب و انواع نقاشي‌هاي قديم و اصيل استاد مسلم بود.
غالب خطوط و نقاشي‌هاي تاريخ هنر ايران را ديده بود و از بيشتر آنها نمونه‌هاي خوب و ارزشمند در اختيار داشت. در هنر ايراني ـ اسلامي كمتر شاخه‌اي را مي‌توان يافت كه استاد فقيد در شناخت و تحليل و تفسير آن تخصص و مهارتي بسزا نداشته باشد و اين به مدد عشق حاصل شده بود و از اين رو، از ميانسالي به جمع‌آوري انواع تابلوها و كتاب‌ها و قلمدان‌ها و اشياء ظريف روي آورده بود كه داستاني است شيرين و دراز دامن. بدون شك اداي حق سخن در باب استاد اديب برومند به خصوص تلاش‌ها و خدمات او در ساحت هنر، محتاج زمينه‌اي فراخ است و اميد كه نزديكان و شاگردان و ارادتمندانش بخشي از ناگفته‌ها را بيان كنند. در مقام جمع‌بندي بايد بگويم: زنده ياد اديب برومند، مردي زنده دل، شاداب و پرمعنويت بود. اديب به تمام معني بود؛ هم اديب كلام، هم اديب اخلاق. به تمام معنا مبادي آداب بود و در احترام به انسان‌ها كوچكترين كوتاهي از او سر نمي‌زد. روحش شاد باد كه در تمام عرصه‌هاي زندگي‌اش خوشنام و موجه زيست و به خوشنامي عمر به سر آورد: هم در ساحت شعر، هم در ساحت هنر و هنرشناسي و حتي در ساحت سياست.