چنديست كز وصال تو حالى نكرده ام
وز بهر عيش كسب مجالى نكرد ام
افسرده و ملول از آنم كه بى تو دوست
با يك دو جام دفع ملالى نكرده ام
حالى كه كرده ام به وصال تو در دمى
دور از ديار انس، به سالى نكرده ام
تا كرد آهوانه دو چشمت مرا شكار
هرگز هواى صيد غزالى نكرده ام
تا خوانده ام زدفتر حسن تو باب عشق
ياد از نگارِ خوش خط و خالى نكرده ام
من جز به ياد روى تو اى سرو خوشخرام
در باغ فكر، غَرسِ نهالى نكرده ام
جز در كنار چشمه و آن هم به ياد تو
درك صفا زآب زلالى نكرده ام
در بزم شاعرانه «برومند» خوش سرود
بهتر زعشق طرح مقالى نكرده ام
ادیب برومند
بهار ۱۳۲۵