skip to Main Content

هر کس که خواست مطرحِ دورِ زمان بود
گر نان به نرخ روز خورد کامران بود
ابنای جنس اکثر از این خانواده اند
بس دیر ممکن است که کس غیر از آن بود
نان را به نرخ روز دلیرانه می خورد
هر کس که سخت در طلب آب و نان بود
هر چند گاه، نوبت سالار و سروری است
و آنگه به درگهش چه بسا کس روان بود
هر یک به قصد مالی و سودای منصبی
پروانه وار گردِ سرش پر فشان بود
گنجِ تملّق است که گردد نثارِ وی
گنجی که لعل دانه ی آن ناردان(۱) بود
در پرتو تملق و در سایه ی مدیح
مادح قرین راحت و امن و امان بود
گر باشدش عقیده، زنَد پشت پا بر او
ورنه در اصل تابعِ وضعِ زمان بود
پیشش تفاوتی نبود بین نیک و بد
گر صاحب اقتدار، چنین یا چنان بود
بالا برد مداهنه را تا به بام عرش
گر خواجه اش به سان قزل ارسلان(۲) بود
تا خواجه را لوازم قدرت بود به کام
تکرار این مداهنه ورد زبان بود
لیک آن زمان که جایگزین گرددش رقیب
مدحتسرای پیش، بدو پشتوان بود
گوید ثنای این دگر و خوانَدَش بزرگ
او را بس امتیاز به خرد و کلان بود
در سایه ی حمایتِ این خواجه ی اخیر
نانش درون روغن و بختش جوان بود
القصه هر که حاکم منصوب را ستود
با عیش و نوش و ناز و طرب همعنان بود
گر شاعری نحیف بوَد در جهانِ شعر
آوازه اش بلند به هفت آسمان بود
ور عالِمی ضعیف بوَد در مقام علم
با حکم زور اعلم خلق جهان بود
لیک این طریق شیوه ی آزاده مرد نیست
آزاده را گریز از این آستان بود
این گونه شخص فاقد شخصیت است و نام
نام آن بود که خود به شرف توأمان بود
بی بهره از اصالت و شأن و فضیلت است
هر کس که بنده زر و زورِکسان بود
آزاده تا به مرگ، عقیدت فروش نیست
نپذیرد آب و جاه ، وگر رایگان بود
گر جیفه(۳) بهر کرکس مردار خور سزاست
کِی در خورِ عقابِ بلند آشیان بود؟
—–
۱- ناردان: دانه انار
۲- اشاره به شعر استاد ظهیر فاریابی است از این قرار
صد کرسیِ فلک نهد اندیشه زیر پای / تا بوسه بر رکابِ قزل ارسلان زند
۳- جیفه: مردار