skip to Main Content

واعظى كز عمل بود عارى

نيست جز غير متّعظ نامش

سخنش در كسى اثر نكند

گر دُر و لعل ريزد از كامش

رهنمايى كه راه كج پوييد

خنده زد راهرو به هر گامش

گو كسى را كه برف خلق برُفت

برف خود را برويَد از بامش