واعظى كز عمل بود عارى
نيست جز غير متّعظ نامش
سخنش در كسى اثر نكند
گر دُر و لعل ريزد از كامش
رهنمايى كه راه كج پوييد
خنده زد راهرو به هر گامش
گو كسى را كه برف خلق برُفت
برف خود را برويَد از بامش
واعظى كز عمل بود عارى
نيست جز غير متّعظ نامش
سخنش در كسى اثر نكند
گر دُر و لعل ريزد از كامش
رهنمايى كه راه كج پوييد
خنده زد راهرو به هر گامش
گو كسى را كه برف خلق برُفت
برف خود را برويَد از بامش