۲۱ خردادماه خجسته زادروز زندهیاد ادیب برومند شاعر ملی ایران را گرامی میداریم
اسير خيرهسریهاى نفسِ خويشتنم
شكايت از كه كنم، چون عدوى خويش منم
در اين كشاكشِ هستى چه ناگواریهاست
كه در عذاب بود تن زِ جان و جان زِ تنم
چو نيست فهمِ سخن، حال من چه داند كس؟
كجاست آن كه كند دركِ حالت از سخنم؟
سخن نو آورم از محتواى فكرِ ظريف
ولى به ظرفِ سخن، مستِ ساغر كهنم
زِ مارِ دشت چه ترسم كه نيشِ زهرآگين
بسا كه سركشد از جيب و چاكِ پيرهنم
به سان سوسنم ار ده زبان بود، ناچار
چو غنچه بندِ خموشیست بسته بر دهنم
هزار خرمنِ گل در ديارِ غربت نيست
به دلنوازىِ سروى كه رُست در وطنم
زبانِ شِكوه ندارم ولى در اين محفل
چو شمع، يكسره محكومِ حكمِ سوختنم
چه جاى نغمهسرايى كه نيستم آزاد
وگرنه برشود آواى شوق در چمنم
به كينهجويى من داستان سرايد خصم
بدين گناه كه دستانسراى انجمنم
مرا كه خرّم و سرزندهام به شور حيات
چه غم زِ تلخى ايّام و غصه و محنم
خليلوار همان به كه بشكنم بتِ نفس
كه بتشكن نتوان بود، گر نه خودشكنم
مرا نياز نباشد به سِيرِ باغ، «ادیب»
صفاى دوست همانا گل است و ياسمنم
ادیب برومند
دردآشنا، شرکت سهامی انتشار، تهران ۱۳۹۳، صص ۲۴۲-۲۴۳
مرامست کرد زسخنش
کلام زیباوچون گهرش