skip to Main Content

ايران و فرهنگش

ايران و فرهنگش

 
 

اي وطن، اي زادگه پاك ما

اي گهرين مرز طربناك ما

اي فرح‌انگيزترين بوم و بر

در نظر مردم صاحب‌نظر

آينه‌ افروز نشاط و اميد

چهره‌گشاينده‌ پيك نويد

جاي نياكان فروزنده‌ بخت

بر زبر چرخ برين برده رخت

داده به ما تربيت و برگ و ساز

كرده ز ما رفع، فراوان نياز

اي وطن، اي خاك تو مشكينه بوي

جلوه‌ گه منزلت و آبروي

شيفته‌ ام بر تو و آثار تو

آن همه آثار گرانبار تو

مخزن فرهنگ تو پر گوهر است

هر گهرش گنج گهرپرور است

خاندان هنرمند امامی‌

خاندان هنرمند امامی‌
گفتگو با مرحوم استاد ادیب برومند – کریم فیضی – بخش اول
روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶

 20-13-11

اشاره: در چند روز پایانی عمر پربار مرحوم استاد برومند، انتشارات اطلاعات کتاب «از نقطه تا نگار» را منتشر کرد که بر محور گفتگو با آن استاد در مقوله هنر است. آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از آن کتاب خواندنی است درباره خاندان هنری امامی:
آیا حضرت‌عالی میرزاآقای امامی را دیده بودید؟
نه، ولی شاگردانش را دیدم، از جمله مرحوم خطائی و چند تابلو از «هنر سوخت» را از او خریدم.
مایلید درباره میرزاآقا صحبت کنید؟
با کمال میل. حاج میرزا محمدمهدی امامی، معروف به «میرزاآقا امامی» در یک خانواده روحانی متولد شد. او از استادان مشهور نقاشی است و امامی‌ها پشت در پشت، نقاش و در کار گل و بته استاد بوده‌اند. اسم جد اعلایش «میرزاجانی» است که در گل و بته‌سازی و زرنشان‌کاری مهارت داشت و معاصر فتحعلی‌شاه است و من کتابی دارم که بیرون جلدش زرنشان‌سازی است و لایه درونی‌اش زنبق بسیار زیبایی است و اینها کار همین هنرمند است با رقم «میرزاجانی».
نفر بعدی این خاندان، «میرزابابا الحسینی» است (معروف به میرزابابای دوم) که او هم گل و بته‌سازی و چهره‌پردازی می‌کرد. باز کسان دیگری در این خانواده هستند تا می‌رسیم به «میرزاآقا». او متولد اصفهان است و پدرش معروف بود. عمویش میرزا نصرالله امامی اصفهانی هم در دورة ناصری، نقاشباشی زمانه بود.
میرزاآقا ابتدا قصد داشت عالم دینی شود؛ اما پس از چندی زیر دست پدرش شروع به آموزش نقاشی کرد؛ از مینیاتور و گل و بته‌سازی گرفته تا تذهیب و تشعیر. پس از مدتی به تهران آمد و در «مجمع‌الصنایع» که میرزارضی صنیع‌همایون طالقانی ـ از مذهبان و میناسازان برجسته ـ تأسیس کرده بود، مشغول کار در رشته‌های نگارگری شد و به تشویق او بود که در برخی از کتابهای قدیمی، به ترسیم مجالسی به سبک مینیاتور پرداخت؛ چون غربی‌ها دنبال نقاشی‌های مکتب تیموری و صفوی بودند، همراه با حسین بهزاد و میرزاعلی درودی این هنر را پس از دو سده دوباره احیا کردند. باز به توصیه او بود که برای تعمیر مینیاتورهای کهنه دوره صفوی، به اصفهان برگشت و کارگاهی در تیمچه علی‌نقی و سپس در سرای سنگ‌تراشان یا ملک تهیه کرد و آثاری را در این کارگاه آفرید یا بازآفرینی کرد. مجموعه‌ای از نقاشی‌های رضا عباسی را هم تعمیر کرد و هم آنهایی را که نیمه‌کاره بود، استادانه تمام کرد. یک مدتی نیز میهمان سردار اسعد بختیاری در ایل بختیاری شد و در آنجا چند تابلوی نفیس کشید که شاهکار است.
مرحوم میرزاآقا در چهره‌پردازی، گل و مرغ، جلدسازی، قاب‌آینه، نماسازی، طلااندازی و طراحی نقوش قالی، تذهیب و تشعیر، گرفت و گیر و زرنشان‌سازی و درسازی به سبک صفوی و سایر شیوه‌های این فن مهارت داشت. در رشتة تخصصی «هنر سوخت» نیز که یکی از شیوه‌های بسیار دشوار تصاویر چرمی به شمار می‌آید، استادی ممتاز بود و به غیر از این، در رشتة قلمدان و جلدسازی در این شیوة روغنی نیز دست داشت. حل‌کاری، فندق‌نگاری، سوخت‌کاری و نقاشی روی دستبندهای عاج و طرح نقشه‌های قالی هم از هنرهای او بود. در طراحی فرش از استادان تراز اول به شمار می‌آمد و علاوه بر نقشه‌های شاه‌عباسی و عصر صفوی، خودش هم خلاقیت به خرج می‌داد و نوآوری داشت. او بیشتر متمایل به «مکتب اصفهان» بود. معاشرانش هم هنرمندان بزرگ اصفهان بودند؛ مانند: محمدباقر سمیرمی، صنیع‌همایون، حاج مصورالملکی، آقا محمدعلی مذهب، محمدعلی نوه آقانجفی و خوشنویس‌زاده و کسانی از این دست که به گفت و شنود هنری و فنی می‌پرداختند و هنرکده واقعی آنجا بود.
میرزاآقا سال ۱۳۳۴ در اصفهان درگذشت و گرچه قدرش چنان‌که باید شناخته نشده، اما خوشبختانه آثار بسیار زیادی به یادگار نهاده است که یکی از معروف‌ترین‌هایش «مادر وطن» نام دارد. شاگردان خوبی هم تربیت کرد؛ همچون استادان: حسین اسلامیان، حسین خطائی، حسین بهزاد، حسین خوشنویس‌زاده،‌ هادی تجویدی، میرزا رضا اسلامی، سیدرضا بهشتی‌نژاد (دریا) و محمود فرشچیان؛ به اضافه فرزندان خودش: سید فخرالدین، سید صدرالدین و زینت‌السادات امامی و این خانم هنر پدرش را ادامه داده و تابلوی معراجش شهرت جهانی پیدا کرده است. او هنرمند بزرگی است و من چیزهایی را که دربارة هنر سوخت و قلمدان می‌دانستم، به او متذکر شدم.
به ما هم متذکر شوید!
هیچ دریغ ندارم. کارهای «سوخت»، خمیرمایه‌اش از چرم است که عملش می‌آورند و با قیچی می‌برند و بر وفق کاری که می‌خواهند انجام دهند، نقاشی را با آن مجسم می‌کنند؛ یعنی با چرم نقاشی را تجسم می‌بخشیدند. هنر سوخت هنر میرزاآقا بوده، البته هنرهای فرعی هم داشته، مثل هنر دستبند یا جعبه، که جعبه‌های مستطیلی او شهره است و آنها را با گل و بته می‌آراسته است. هنر سوخت قدمت زیادی دارد و در قدیم برای تزئین پشت و روی کتاب یعنی جلد کتاب کاربرد داشته است. هنر سوخت روی چرم با کاربرد رنگهای تیره از چرم و چسباندن آنها در کنار همدیگر پدید می‌آید و از زمان صفویه در ایران وجود داشته است و این هنر روی جلد قرآن و کتابهای نفیس خطی کار می‌شد. بعد از انقراض سلسله صفویه تا دوره قاجاریه این هنر قدری به فراموشی سپرده شد؛ ولی بعد مجددا احیا شد. اجرای هنر سوخت نیاز به مهارت در چندین رشته هنری متفاوت دارد؛ از جمله: صحافی و کاغذسازی، چرم‌سازی، رنگرزی، خطاطی، تذهیب، تشعیر و مینیاتور. «سوخت» هنر ساده‌ای نیست، بسیار پیچیده است و استادکار شدن در آن به سالها کار و تلاش نیاز دارد. وقتی اثری از هنر سوخت را می‌بینیم، با دنیایی از هنر و مهارت روبرو می‌شویم و این هنر واقعا در نوع خود کم‌نظیر و چشمگیر است.
به جز اینها، از خانواده امامی چه کسانی شاخص هستند؟
یکی سیدمهدی امامی که جد اعلای امامی‌های اصفهان است. او در ساختن گل و بته استاد مسلم بوده، علاوه بر آن در تذهیب و جلدسازی روغنی زرافشان تبحر داشته است.
از خانواده ‌امامی، محمدباقر و محمدحسین و آقاجواد و محمدصادق و ‌هاشم‌الحسینی اصفهانی همه از استادان بنام بوده‌اند. از نسل او هنرمندان بزرگی پدید آمده‌اند که در رشته‌های گوناگون می‌درخشند؛ مثل سیدمحمد امامی. سیدمحمد در چهره‌سازی و گل و بته از معاریف دورة ناصری است. او کارگاه معتبری در تهران دایر کرد که استادان بزرگی مانند محمداسماعیل نقاشباشی و هنرمندان ارزنده دیگری در آن کارگاه سرگرم هنرنمایی و نقاشی بودند. قلمدان‌های سیدمحمد عموما پرکار و از داستان‌های حماسی شاهنامه و بزمی نظامی نشأت گرفته است.محمدباقر امامی هم که در اواسط عصر ناصری بود، در گل و بته‌سازی کم‌نظیر بود.
آقا سید محمدحسین امامی، پدر میرزاآقا امامی هم هنرمند معروفی در مینیاتور ایرانی است. او در سیاه‌قلم و آبرنگ مهارت داشت و بیشتر گل و بته می‌ساخت و به «آقا محمدحسین گل و بته‌ساز» معروف بود و آثارش را با «یا اباعبدالله الحسین» رقم می‌زد.
هاشم‌‌الحسینی امامی هم در گل و بته‌سازی توانمند و برجسته بود و در چهره‌نگاری و منظره‌سازی به سبک غربی صاحب سبک بود و به همین جهت می‌شود بدون توجه به رقم، کارهایش را شناسایی کرد. او علاقه‌مند به ترسیم تصویر ظریف دختر یا دخترانی بود که در باغها مشغول گل‌چیدن هستند.
کسان دیگری هم در این خاندان بوده‌اند که به هنر اشتغال داشته‌اند؛ از قبیل: سیدنصرالله (نقاشباشی) برادر آقا محمدحسین که در گل و بته‌و پرنده‌سازی قوی‌دست بود؛ اما لطافت لازم در کارهایش به چشم نمی‌خورد؛ همچنان‌که در چهره‌سازی نیز توانا نبود و از باسمه‌های فرنگی استفاده می‌کرد و همین ارزش کارش را پایین می‌آورد. برخلاف او سیدجواد امامی در این دو فن (گل و بته‌و چهره‌سازی) قوی‌دست بود؛ همین‌گونه بود غلامرضا امامی. مصطفی امامی هم علاوه بر گل و بته‌سازی، در قلمدان و جلد روغنی نیز استاد بود. محمدتقی و ابوالقاسم امامی هم در گل و بته‌و پرنده‌سازی کار کرده‌اند.
ظاهراً هنر سوخت، بعد از میرزاآقا متروک شده است. ریشه این هنر به کی برمی‌گردد و آیا در بین قدما هم این هنر وجود داشت؟
هنر سوخت به این صورت که هست، مخصوص دوران قاجار است. سوخت در قدیم مخصوص جلد کتابهای ارزشمند بود که روی چرم نقش می‌زدند. شروعش از دورة بایسنقرمیرزاست و یک صحاف آن را اختراع کرد. بعدها به‌خصوص در اواخر قاجار و اوایل پهلوی این کار از روی جلد به تابلو آمد، آن‌هم به پیشنهاد ذوالفنون اسفرجانی. او معمار مشهوری بود و با هنرمندان خیلی انس داشت. یک روز به میرزاآقا می‌گوید که تابلویی با هنر سوخت بکشد و او انجام می‌دهد و خوب هم از عهده برمی‌آید. بعد از آن بود که نقاش‌ها و از جمله شاگردان خودش این هنر را یاد گرفتند و انجام دادند.
جا دارد که از شاگردان مرحوم میرزاآقا امامی هم بگویید.
مرحوم امامی شاگردان بنامی داشت مثل فرزندانش و به‌خصوص دختر خانمش، مرحوم خطائی و آقای فرشچیان. حسین اسلامیان هم یکی از آنهاست که نقاش بسیار زبردستی بود؛ کارش فوق‌العاده بود. در رشته‌های مختلف نقاشی مهارت زیادی داشت و در کمال پختگی کار می‌کرد. مرد جالبی بود، بسیار فروتن و بی‌ادعا. هیچ ادعایی نداشت. یک جلدهای آلبومی می‌ساخت که خیلی مطابق سلیقه روز بود و مناسب هدیه دادن. کارش مد روز بود، روزِ پنجاه سال پیش. قبل از انقلاب مرحوم شد و من تعجب می‌کنم که اسم و رسمی از اینها نیست؛ چرا؟ هنرمند بسیار محجوبی بود و متأسفانه من اثری از او ندارم.
آقای حسین خوشنویس‌زاده نیز از شاگردان مرحوم امامی است که تابلوهای خوبی ساخته و بیشتر منظره کار کرده؛ اما در پایه اسلامیان نیست. خوشنویس‌زاده معمولا تابلوهای بزرگ کار می‌کند که دو نفری باید حملش کنند.
دیگری آقای میرزارضا اسلامی است که من آثار زیادی از او ندیده‌ام؛ اما همان چند تایی که دیده‌ام، زیبا و جالب بود و خوشگل می‌ساخت، مثل احمدآقا خوشگل‌ساز٫
آقای سیدرضا بهشتی‌نژاد هم یادم هست. مردی فاضل و با من تقریبا دوست بود. کارهای مختلفی می‌کرد؛ اما ندیدم که وقتش را بیشتر صرف نقاشی کرده باشد؛ چون اهل شعر و شاعری هم بود. همین‌قدر می‌دانم که جزو شاگردان ممتاز میرزاآقا بود. به ما که می‌رسید، از شعر صحبت می‌شد. تخلصش «دریا» بود. 
ادامه دارد

http://www.ettelaat.com/etiran/?p=327147

غيرت اديب

روزنامه اطلاعات 

به مناسبت چهلمين روز درگذشت عبدالعلي اديب برومند، شاعر ملي و حماسه سرا

غيرت اديب
دكتر قاسم صافي ـ استاد دانشگاه تهران
 

 

19-17-55در متن كتاب «تسخير شدگان» اثر داستايوفسكي آمده است كه:«هر پرهيزكاري گذشته‌اي دارد و هر گناهكاري آينده‌اي. پس قضاوت مكن كه دانم اگر قضاوت نادرستي در مورد كسي كنم، دنيا تمامي تلاشش را مي‌كند تا مرا در شرايط او قرار دهد و به من ثابت كند كه در تاريكي، همه ما شبيه يكديگريم. پناه مي‌برم به خدا از عيبي كه امروز در خود مي‌بينم و ديروز، ديگران را به خاطر همان عيب ملامت كرده‌ام. پس محتاط باشيم در سرزنش و قضاوت كردن ديگران؛ وقتي نه از ديروز او و نه از فرداي خود خبر داريم.»

اديب، شاعر ميهني و آييني – یادداشت سيدمحمود دعايي

روزنامه اطلاعات تاريخ انتشار: چهارشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۹۵– ۱۶ جمادي الثاني ۱۴۳۸ـ ۱۵ مارس ۲۰۱۷ـ شماره ۲۶۶۸۲

اديب، شاعر ميهني و آييني

 

سيدمحمود دعايي

19-35-25

اشاره: شاعر و هنرشناس توانا، استاد اديب برومند كه به‌حق در اين روزگار لقب «شاعر ملي» گرفته بود، بر كمتر كسي كه دوستدار ادب و زبان فارسي و دلبسته ايران‌زمين و علاقه‌مند به هنرهاي ملي است، ناشناخته است. او نزديك به هشت دهه با گامي استوار و عزمي پايدار در عرصه ادبيات ره سپرد و بي‌آنكه خستگي به خود راه دهد و يا از طعن اين و آن بهراسد، به وظيفه ديني و ميهني خويش عمل كرد.
بر آگاهان به تاريخ و ادبيات پوشيده نيست كه پس از حكيم فرزانة توس، در شعر فارسي، ‌كمتر كسي به اندازه استاد برومند در موضوع «ايران» سروده است و اين سخن به هيچ‌روي نافي نقش و اهميت كسي چون اديب‌الممالك فراهاني، نسيم شمال، عارف قزويني و ملك‌الشعراي بهار نيست. ضمن اينكه اديب در غزل عاشقانه و سروده‌هاي مذهبي نيز استادانه ظاهر شده و اين نشان مي‌دهد كه اگر مي‌خواست، مي‌توانست در اين معركه يكتا شود؛ اما وظايف ملي و تعلقات ميهني او را واداشت كه همچون ديدباني هشيار و مرزداري غيرتمند، به هر مناسبت طاير فكرش را در ديار دوست به گردش درآورد و درّي دري به گنجينه ادب بيفرايد و به‌ويژه قالب قصيده را كه رو به خاموشي مي‌نهاد، رونق بخشد؛ آن هم با وزنها و بحور متنوع و خوش‌آهنگ، مضامين تازه و زبان كاملا امروزين و همه‌فهم و البته كاملا منزه.
به‌راستي كه شور ايران‌دوستي استاد از شعور انساني و انصاف مسلماني او نكاسته و هرگز وي را به ورطه ميهن‌پرستي كور و نكوهيده نيفكنده بود. ميهن‌دوستي اديب توأمان با جهان‌دوستي و بيش از هر چيز نوعدوستي او بود. از اين روي شعرش به ستايش اغراق‌آميز ايران نمي‌انجامد، بلكه معرفي و دفاع از وطن و آشنايي با مفاخر و جايگاه تمدني‌اش وجهه همت او بود. به همين جهت در سفينه اين شاعر ملي كه بيشترين سروده را درباره ايران دارد، انبوهي از مطالب مربوط به ملل مستضعف و كشورهاي رهيده از بند استعمار و آزاديخواهان گوشه و كنار جهان مي‌توان يافت.
با اين همه كساني كه او را بيشتر مي‌شناختند، مي‌دانند كه زيبايي شعرش، هنرهاي ديگر او، از جمله نثر شيرين و پرمطلب،‌ خط خوش و پاكيزه، و آگاهي گسترده از هنرهاي ايراني (نگارگري، نقاشي، قلمدان و…) را تحت‌الشعاع قرار داده است. استادي مرحوم اديب در هر يك از اين شاخه‌ها بود؛ اما آنچه او را فراتر از همه اينها محبوب و مطلوب مي‌كرد، برخورداري شايان از ادب و انسانيتي بود كه مادر همه اين هنرهاست. وقار، آرامش، نرمخويي، گشاده‌دستي، مهرباني، همراه با وزانتي كه حاكي از ريشه‌داري و اصالت خانوادگي و تربيت درست و تعهد اخلاقي بود، در مردي گرد آمده بود كه از اين پس بايد با چراغ گرد شهر گشت تا مگر مثل اويي را يافت.
اديب پاك و پيراسته و آبرومند زيست و تا پايان، هشيار و خوش‌حافظه ماند؛ نشانه‌اش كتابي كه همين چند هفته اخير در بيش از ۶۰۰ صفحه به همت آقاي كريم فيضي و انتشارات اطلاعات به چاپ رسيد كه تاريخي پربار از هنر ايراني است: «از نقطه تا نگار». ياد استاد را گرامي مي‌داريم و از آنجا كه علقه‌اي ديرينه به روزنامه اطلاعات و دست‌اندركارانش داشت، متن سخنراني حجت‌الاسلام والمسلمين دعايي به هنگام رونمايي از کتاب «آفرين اديب» (جشن‌نامه استاد اديب برومند) را كه همزمان با نودمين سال تولد ايشان در ۲۲ خرداد ماه (مقارن با نيمه شعبان) در کانون زبان فارسي بنياد موقوفات افشار ايراد شده، از نظر مي‌گذرانيم. شايان ذكر است كه در آن نشست، آقايان دكتر ناصر تکميل همايون، دكتر احمد اقتداري، دكتر ميرجلال‌الدين کزازي، دكتر داوود هرميداس‌باوند، دكتر عباس کي‌منش، دکتر سيد محمدعلي سجادي و شاهين آريامنش و سركار خانم پوراندخت برومند نيز سخناني در بزرگداشت استاد ايراد كردند. اينك متن سخنراني جناب دعايي:
***
ماية فخر بشر ز منطق گويا نيست به غير از ثناي ايزد يكتا
(اديب برومند)
چون استاد اديب برومند اصفهاني هستند، اجازه مي‌خواهم كه سخنم را با نقل‌قولي از همشهريان ايشان شروع كنم. ميوه‌فروشي با لهجه شيرين اصفهاني فرياد مي‌زد: «بهْ دارم، صد تا خاصيت دارد!» پزشكي كه رد مي‌شد، با خود گفت حداكثر بشود ده تا خاصيت براي بهْ قائل شد، اين صد تا چيست؟ از خود فروشنده خواست توضيح بدهد. او هم گفت: «مقوّي اس، مغذّي اس، مبّهي اس، مشهّي اس… بقيّه‌اش هم خيلي خوبس!»
اگر جسارت نباشد و اگر استاد اديب برومند فرد ناشناخته‌اي بودند، ايشان را مي‌شد چنين معرفي مي‌كرد كه: شاعري است ملي كه حدود هفتاد سال در اين عرصه زندگي كرده، كوشيده و آثار پرباري در قالبهاي گوناگون شعري خلق كرده است؛ ضمنا هنرشناس بزرگي است كه هم مجموعه‌اي ارجمند فراهم كرده كه دست‌كم در «نگارستان اديب» مي‌شود تصويرشان را ديد، و هم شاگرداني در اين زمينه تربيت كرده‌اند كه برخي از آنها امروز در سطح جهاني نام‌آور شده‌اند.
و باز مي‌شد گفت ايشان طي عمر پربارشان برخلاف بسياري كه با پيچ و تاب زمانه، تاب خورده‌اند، بر راهي كه از آغاز درست تشخيص ‌داده‌اند، استوار مانده و در اين مدتِ دراز خط عوض نكرده است.
و باز مي‌شد گفت ايشان خوشنويس برجسته‌اي هم هست، موسيقي هم مي‌داند، نثرنويس خوبي هم هست و هديه و گز هم مرحمت مي‌كند و بسياري صفات ديگر هم دارد كه «خيلي خوب اس» و در رأس آنها اينكه متخلق و منزّه هستند و معنويت سرشاري بر زندگي و آثار ايشان سايه افكنده است.
ما در روزنامه اطلاعات افتخار داشته‌ايم كه دهها سرودة ميهني ايشان را در دسترس علاقه‌مندان بگذاريم؛ اما هرگز از سروده‌هاي آييني ايشان غافل نبوده‌ايم. اشعاري از ايشان كه به همت همسر متدينشان (رحمه‌الله عليها) در كتابي جداگانه نيز گرد آمده و به چاپ رسيده است كه شامل مواردي از اين دست مي‌شود: توحيديه، چندين سروده درباره ولادت و بعثت پيامبر اكرم(ص)، چند سروده درباره حج، كعبه، غار حرا، نماز، اهل بيت(ع)، به‌ويژه مولي‌الموحدين(ع) كه از ايشان به عنوان «كعبه دلها» ياد كرده‌اند، قصيده بلند و بسيار زيبايي درباره امام صادق(ع) كه شايد واقعا در شعر فارسي بي‌نظير باشد، و البته امام حسين(ع) و قيام عاشورا و بالاخره، به مناسبت اين شب فرخنده، قصيده نسبتا مفصلي كه درباره حضرت حجت(عج) سروده‌اند و به عنوان حُسن ختام چند بيتش را مي‌خوانم. توجه داشته باشيم كه اين قصيده در سال ۱۳۲۶ سروده شده است.
مه ز گريبان چرخ، سر به درآورد
شور به دلها پديد، سر به سر آورد
ماه تمام از افق، نقاب فروهشت
نيمه شعبان رسيد و زيب و فر آورد
ماه تمام از فراز عالم بالا
مژده ميلادِ منجي بشر آورد
قائم آل محمد آن كه وجودش
جمله به باغ اميد، برگ و بر آورد…
اي ز نظرها نهان، ز پرده برون آي
كآيت بيداد، چهره در نظر آورد
اي شده غائب، قد ظهور برافراز
كز همه سو ديوِ فتنه سر به در آورد
خيل تباهي گرفت كشور دين را
فتنة دجال، رو به بوم و بر آورد
ديو شناعت به خاور آمد و از كفر
وه كه چه زشت ارمغان ز باختر آورد
دست نفاق و دروغ و كينه و نيرنگ
پيكر اسلام را، ز پاي درآورد…
كي رسد آن لحظه‌هاي خوش كه نيوشيم
بانگ قيام تو دلنشين خبر آورد؟
كي رسد آن ساعت خجسته كه بينيم
دست تو بر خرمن دغا، شرر آورد؟
كي رسد آن دم كه دست عقده‌گشايت
زير نگين، شرق و غرب و بحر برآورد؟
وز درِ خجلت بر آستان بلندت
كلك «اديب» ارمغان مختصر آورد
استاد برومند! شما صلة اين اشعار را گرفته‌ايد. خوشنامي، محبوبيت، سلامت اخلاقي، فرزندان شايسته و تحصيل‌كرده كه در خدمت مردم هستند، خيل علاقه‌‌منداني كه همت كرده‌اند و اين كتاب ارزشمند را فراهم آورده و اين جلسة پرشكوه را تشكيل داده‌اند، صلة اين دنيايي شما هستند و پاداشهاي بهتر و بيشتر، انشاءالله هزار سال ديگر تقديمتان خواهد شد.