به ياد استاد اديب برومند
به قلم: ونوس جامي پور – انيس
سال ۱۳۹۲ کتاب پـژواک ادب را در انجمن ادبي بهار خاقاني به پاس شعرخواني هديه گرفتم. پژواک ادب – گزيده اشعار، استاد عبدالعلي اديب برومند براي من يک سوال و يک هدف بود. ايشان را چگونه ميتوان از نزديک ديد و کلامش را شنيد؟ کلامي که از دلي دريايي و جاني صبور سرچشمه ميگيرد. شاعر ملی ايران، وکيل دادگستری و رئيس هيئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملي ايران.
نزديک به يک سال کنجکاوانه لحظه ها را شمارش کردم، از استادان و بزرگان سراغ ايشان را گرفتم، تا آنکه به محضرش راه يافتم. از آنجايي که توجه و دوستي استادان شعر و ادبيات معاصر از آغاز نوجواني تا به امروز هميشه شامل حالم بوده و گام به گام همراهي ام کرده، روزي استاد عليرضا تبريزي سخنران توانمند و شاعر نکته سنج کشور با من تماس گرفت، تماسي که شعف و شادماني بسيار برايم به ارمغان آورد. ايشان مرا براي حضور در نشست فرهنگي – ادبي منزل استاد اديب برومند دعوت کرد. ساعت ۵ بعدازظهر، خيابان قائم مقام، روبروي تهران کلينيک، کوچه چهارم، پلاک ۵. خرداد ماه سال ۱۳۹۳ عصر جمعه اي شيرين و به ياد ماندني برايم رقم خورد.
چون زودتر رسيده بودم داخل اتومبيل منتظر نشستم تا استاد تبريزي آمدند و همراه با ايشان وارد شدم. چشم اندازي زيبا از حياطي پرطراوت و باصفا، باغچه اي پر از گل و درخت و آرامش.
مبلمان چوب قهوه اي رنگ با تشکهاي مخمل، ويترينها ميزبان والس ظروف آنتيک بودند، لاله هاي بلور رنگين با قدمتي تاريخي به همراه گلدانهاي چيني نفيس، ميراث فرهنگي ايران و ديگر سرزمينها را به جشنواره شعر و سخن فرا ميخواندند. سالن پذيرايي آماده پذيرايي از مهمانان، نسخه هاي ارزشمند خوشنويسي، تابلوهاي سراسر تذهيب، تشعير، نقوش اسليمي و گل و مرغ روي ديوارها. در اين بين تصوير همسر استاد، مرحومه بانو فرنگيس اميني نظرم را بيش از همه به خود جلب کرد، چرا که بارها شنيده بودم که استاد براي همسر مهربانشان احترامي خاص قائل بودهاند.
تواضع و مهرباني از شاخصه هاي اصلي شخصيت اين انسان بزرگمنش بود، همواره روي نخستين صندلي نزديک به درب ورودي سالن پذيرايي مينشست و با لبخندي سرشار از وقار و آرامش از مهمانان استقبال ميکرد. خوشا بر من که رسم ادب و ميزباني از وي آموختم.
لحظه معرفي، هنگامي که به چشمهاي استاد نگاه کردم با اينکه دلشورهاي وصف ناپذير وجودم را در بر گرفته بود، مهرباني نهفته در جانش مرا آرام ساخت. ايشان را آقايي شيک پوش، مودب و جنتلمن با نگاهي نافذ و جدي ديدم. زمان شعر خواني من فرا رسيده بود و من با اين ابيات از استاد اديب برومند آغاز کردم.
امشب اي ماه برين عرصه چه ها مي بيني؟ | غرقه در خون، تن مردان خدا مي بيني |
امشب اي ماه، تو چون پردگيان ملكوت | از زمين منظره اي هوش ربا مي بيني |
شرح جانبازي احرار قَدَرْ قَدرِ دلير | ثبت در دفتر جاويد قضا مي بيني |
و آنگهي تكيه به قدرت زدگان را تا حشر | در خور لعن و سزاوار هجا مي بيني |
با آرامشي سرشار از وقار لبخند زد و آنگاه غزلي با مطلع ذيل از نخستين مجموعه شعرم «اين شهر شاعر ندارد» تقديم کردم.
تفسير زيباي نامت لبهاي من بيقرار است | دريا ز عشق تو سرمست، ميخانه از اين تبار است |
آيينه بندان نور است، در مقدم چشمهايت | گفتي ميآيي دوباره، آن فصلْ فصل بهار است |
در چشم هايم دوباره خورشيد بر مي فروزد | وقتي «انيس» غزل را شيراز آيينه دار است |
ميآيي از مكتب عشق، شعر مرا ميشناسي | در سالهايي كه طي شد، اين بهترين روزگار است |
ديدار با چهره هاي شاخص فرهنگ و هنر کشورمان از جمله: دکتر محمد بقائي ماکان، استاد حسين آهي، دکتر محمد علي دادخواه، زنده ياد غلامرضا اربابي، آقاي مسعود صفاريان و حضور بانو پوراندخت برومند فضايي خاص و ارزشمند به انجمن ميبخشيد.
فصلْهاي زندگي ام با شعر مزين شده و کبوتر بيقرار جانم از آن قرار ميگيرد. آيينه را مقابلم گرفته و به تماشا مينشينم. انديشه جاري رويش در چشمهايم سبز ميشود و کتيبه اي از شبنامه قلندران عاشق، بر لوح آيينه فام فطرت مردان ماندگار تاريخ، نقش ميبندد. ميدانم که ساده نوشتم چون هر چه ساده تر ماندگارتر، هر چه زلالتر جاودانه تر.
بيست و سوم اسفندماه سال ۱۳۹۵، تصوير سرد سفري بي بازگشت به سرماي زمستان طعنه ميزد. استاد اديب برومند جان به جان آفرين تسليم کرد، بال در بال فرشتگان، عالم خاک را طي کرد، گام به اريکه افلاکيان نهاد و به نور پيوست. اين آسمان سراسر ستارگاني است كه همواره ميدرخشند و ماهِ تابان مجلس ميشوند. «انيس» شبهاي مهر هستند و اسرار نهان هستي را بر بال قاصدکهاي بهشت رهسپار راه سالکان حريم حضرت حق مينمايند.
پاس ميدارم پروردگار عالم را که افتخار نگارش يادبود بر دفتر خاطرات ارادتمندانش را بر من عنايت فرمود.
والسلام
۱۲/۱۱/۹۶