skip to Main Content
خاندان هنرمند امامی‌

خاندان هنرمند امامی‌
گفتگو با مرحوم استاد ادیب برومند – کریم فیضی – بخش اول
روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶

 20-13-11

اشاره: در چند روز پایانی عمر پربار مرحوم استاد برومند، انتشارات اطلاعات کتاب «از نقطه تا نگار» را منتشر کرد که بر محور گفتگو با آن استاد در مقوله هنر است. آنچه در پی می‌آید، بخشهایی از آن کتاب خواندنی است درباره خاندان هنری امامی:
آیا حضرت‌عالی میرزاآقای امامی را دیده بودید؟
نه، ولی شاگردانش را دیدم، از جمله مرحوم خطائی و چند تابلو از «هنر سوخت» را از او خریدم.
مایلید درباره میرزاآقا صحبت کنید؟
با کمال میل. حاج میرزا محمدمهدی امامی، معروف به «میرزاآقا امامی» در یک خانواده روحانی متولد شد. او از استادان مشهور نقاشی است و امامی‌ها پشت در پشت، نقاش و در کار گل و بته استاد بوده‌اند. اسم جد اعلایش «میرزاجانی» است که در گل و بته‌سازی و زرنشان‌کاری مهارت داشت و معاصر فتحعلی‌شاه است و من کتابی دارم که بیرون جلدش زرنشان‌سازی است و لایه درونی‌اش زنبق بسیار زیبایی است و اینها کار همین هنرمند است با رقم «میرزاجانی».
نفر بعدی این خاندان، «میرزابابا الحسینی» است (معروف به میرزابابای دوم) که او هم گل و بته‌سازی و چهره‌پردازی می‌کرد. باز کسان دیگری در این خانواده هستند تا می‌رسیم به «میرزاآقا». او متولد اصفهان است و پدرش معروف بود. عمویش میرزا نصرالله امامی اصفهانی هم در دورة ناصری، نقاشباشی زمانه بود.
میرزاآقا ابتدا قصد داشت عالم دینی شود؛ اما پس از چندی زیر دست پدرش شروع به آموزش نقاشی کرد؛ از مینیاتور و گل و بته‌سازی گرفته تا تذهیب و تشعیر. پس از مدتی به تهران آمد و در «مجمع‌الصنایع» که میرزارضی صنیع‌همایون طالقانی ـ از مذهبان و میناسازان برجسته ـ تأسیس کرده بود، مشغول کار در رشته‌های نگارگری شد و به تشویق او بود که در برخی از کتابهای قدیمی، به ترسیم مجالسی به سبک مینیاتور پرداخت؛ چون غربی‌ها دنبال نقاشی‌های مکتب تیموری و صفوی بودند، همراه با حسین بهزاد و میرزاعلی درودی این هنر را پس از دو سده دوباره احیا کردند. باز به توصیه او بود که برای تعمیر مینیاتورهای کهنه دوره صفوی، به اصفهان برگشت و کارگاهی در تیمچه علی‌نقی و سپس در سرای سنگ‌تراشان یا ملک تهیه کرد و آثاری را در این کارگاه آفرید یا بازآفرینی کرد. مجموعه‌ای از نقاشی‌های رضا عباسی را هم تعمیر کرد و هم آنهایی را که نیمه‌کاره بود، استادانه تمام کرد. یک مدتی نیز میهمان سردار اسعد بختیاری در ایل بختیاری شد و در آنجا چند تابلوی نفیس کشید که شاهکار است.
مرحوم میرزاآقا در چهره‌پردازی، گل و مرغ، جلدسازی، قاب‌آینه، نماسازی، طلااندازی و طراحی نقوش قالی، تذهیب و تشعیر، گرفت و گیر و زرنشان‌سازی و درسازی به سبک صفوی و سایر شیوه‌های این فن مهارت داشت. در رشتة تخصصی «هنر سوخت» نیز که یکی از شیوه‌های بسیار دشوار تصاویر چرمی به شمار می‌آید، استادی ممتاز بود و به غیر از این، در رشتة قلمدان و جلدسازی در این شیوة روغنی نیز دست داشت. حل‌کاری، فندق‌نگاری، سوخت‌کاری و نقاشی روی دستبندهای عاج و طرح نقشه‌های قالی هم از هنرهای او بود. در طراحی فرش از استادان تراز اول به شمار می‌آمد و علاوه بر نقشه‌های شاه‌عباسی و عصر صفوی، خودش هم خلاقیت به خرج می‌داد و نوآوری داشت. او بیشتر متمایل به «مکتب اصفهان» بود. معاشرانش هم هنرمندان بزرگ اصفهان بودند؛ مانند: محمدباقر سمیرمی، صنیع‌همایون، حاج مصورالملکی، آقا محمدعلی مذهب، محمدعلی نوه آقانجفی و خوشنویس‌زاده و کسانی از این دست که به گفت و شنود هنری و فنی می‌پرداختند و هنرکده واقعی آنجا بود.
میرزاآقا سال ۱۳۳۴ در اصفهان درگذشت و گرچه قدرش چنان‌که باید شناخته نشده، اما خوشبختانه آثار بسیار زیادی به یادگار نهاده است که یکی از معروف‌ترین‌هایش «مادر وطن» نام دارد. شاگردان خوبی هم تربیت کرد؛ همچون استادان: حسین اسلامیان، حسین خطائی، حسین بهزاد، حسین خوشنویس‌زاده،‌ هادی تجویدی، میرزا رضا اسلامی، سیدرضا بهشتی‌نژاد (دریا) و محمود فرشچیان؛ به اضافه فرزندان خودش: سید فخرالدین، سید صدرالدین و زینت‌السادات امامی و این خانم هنر پدرش را ادامه داده و تابلوی معراجش شهرت جهانی پیدا کرده است. او هنرمند بزرگی است و من چیزهایی را که دربارة هنر سوخت و قلمدان می‌دانستم، به او متذکر شدم.
به ما هم متذکر شوید!
هیچ دریغ ندارم. کارهای «سوخت»، خمیرمایه‌اش از چرم است که عملش می‌آورند و با قیچی می‌برند و بر وفق کاری که می‌خواهند انجام دهند، نقاشی را با آن مجسم می‌کنند؛ یعنی با چرم نقاشی را تجسم می‌بخشیدند. هنر سوخت هنر میرزاآقا بوده، البته هنرهای فرعی هم داشته، مثل هنر دستبند یا جعبه، که جعبه‌های مستطیلی او شهره است و آنها را با گل و بته می‌آراسته است. هنر سوخت قدمت زیادی دارد و در قدیم برای تزئین پشت و روی کتاب یعنی جلد کتاب کاربرد داشته است. هنر سوخت روی چرم با کاربرد رنگهای تیره از چرم و چسباندن آنها در کنار همدیگر پدید می‌آید و از زمان صفویه در ایران وجود داشته است و این هنر روی جلد قرآن و کتابهای نفیس خطی کار می‌شد. بعد از انقراض سلسله صفویه تا دوره قاجاریه این هنر قدری به فراموشی سپرده شد؛ ولی بعد مجددا احیا شد. اجرای هنر سوخت نیاز به مهارت در چندین رشته هنری متفاوت دارد؛ از جمله: صحافی و کاغذسازی، چرم‌سازی، رنگرزی، خطاطی، تذهیب، تشعیر و مینیاتور. «سوخت» هنر ساده‌ای نیست، بسیار پیچیده است و استادکار شدن در آن به سالها کار و تلاش نیاز دارد. وقتی اثری از هنر سوخت را می‌بینیم، با دنیایی از هنر و مهارت روبرو می‌شویم و این هنر واقعا در نوع خود کم‌نظیر و چشمگیر است.
به جز اینها، از خانواده امامی چه کسانی شاخص هستند؟
یکی سیدمهدی امامی که جد اعلای امامی‌های اصفهان است. او در ساختن گل و بته استاد مسلم بوده، علاوه بر آن در تذهیب و جلدسازی روغنی زرافشان تبحر داشته است.
از خانواده ‌امامی، محمدباقر و محمدحسین و آقاجواد و محمدصادق و ‌هاشم‌الحسینی اصفهانی همه از استادان بنام بوده‌اند. از نسل او هنرمندان بزرگی پدید آمده‌اند که در رشته‌های گوناگون می‌درخشند؛ مثل سیدمحمد امامی. سیدمحمد در چهره‌سازی و گل و بته از معاریف دورة ناصری است. او کارگاه معتبری در تهران دایر کرد که استادان بزرگی مانند محمداسماعیل نقاشباشی و هنرمندان ارزنده دیگری در آن کارگاه سرگرم هنرنمایی و نقاشی بودند. قلمدان‌های سیدمحمد عموما پرکار و از داستان‌های حماسی شاهنامه و بزمی نظامی نشأت گرفته است.محمدباقر امامی هم که در اواسط عصر ناصری بود، در گل و بته‌سازی کم‌نظیر بود.
آقا سید محمدحسین امامی، پدر میرزاآقا امامی هم هنرمند معروفی در مینیاتور ایرانی است. او در سیاه‌قلم و آبرنگ مهارت داشت و بیشتر گل و بته می‌ساخت و به «آقا محمدحسین گل و بته‌ساز» معروف بود و آثارش را با «یا اباعبدالله الحسین» رقم می‌زد.
هاشم‌‌الحسینی امامی هم در گل و بته‌سازی توانمند و برجسته بود و در چهره‌نگاری و منظره‌سازی به سبک غربی صاحب سبک بود و به همین جهت می‌شود بدون توجه به رقم، کارهایش را شناسایی کرد. او علاقه‌مند به ترسیم تصویر ظریف دختر یا دخترانی بود که در باغها مشغول گل‌چیدن هستند.
کسان دیگری هم در این خاندان بوده‌اند که به هنر اشتغال داشته‌اند؛ از قبیل: سیدنصرالله (نقاشباشی) برادر آقا محمدحسین که در گل و بته‌و پرنده‌سازی قوی‌دست بود؛ اما لطافت لازم در کارهایش به چشم نمی‌خورد؛ همچنان‌که در چهره‌سازی نیز توانا نبود و از باسمه‌های فرنگی استفاده می‌کرد و همین ارزش کارش را پایین می‌آورد. برخلاف او سیدجواد امامی در این دو فن (گل و بته‌و چهره‌سازی) قوی‌دست بود؛ همین‌گونه بود غلامرضا امامی. مصطفی امامی هم علاوه بر گل و بته‌سازی، در قلمدان و جلد روغنی نیز استاد بود. محمدتقی و ابوالقاسم امامی هم در گل و بته‌و پرنده‌سازی کار کرده‌اند.
ظاهراً هنر سوخت، بعد از میرزاآقا متروک شده است. ریشه این هنر به کی برمی‌گردد و آیا در بین قدما هم این هنر وجود داشت؟
هنر سوخت به این صورت که هست، مخصوص دوران قاجار است. سوخت در قدیم مخصوص جلد کتابهای ارزشمند بود که روی چرم نقش می‌زدند. شروعش از دورة بایسنقرمیرزاست و یک صحاف آن را اختراع کرد. بعدها به‌خصوص در اواخر قاجار و اوایل پهلوی این کار از روی جلد به تابلو آمد، آن‌هم به پیشنهاد ذوالفنون اسفرجانی. او معمار مشهوری بود و با هنرمندان خیلی انس داشت. یک روز به میرزاآقا می‌گوید که تابلویی با هنر سوخت بکشد و او انجام می‌دهد و خوب هم از عهده برمی‌آید. بعد از آن بود که نقاش‌ها و از جمله شاگردان خودش این هنر را یاد گرفتند و انجام دادند.
جا دارد که از شاگردان مرحوم میرزاآقا امامی هم بگویید.
مرحوم امامی شاگردان بنامی داشت مثل فرزندانش و به‌خصوص دختر خانمش، مرحوم خطائی و آقای فرشچیان. حسین اسلامیان هم یکی از آنهاست که نقاش بسیار زبردستی بود؛ کارش فوق‌العاده بود. در رشته‌های مختلف نقاشی مهارت زیادی داشت و در کمال پختگی کار می‌کرد. مرد جالبی بود، بسیار فروتن و بی‌ادعا. هیچ ادعایی نداشت. یک جلدهای آلبومی می‌ساخت که خیلی مطابق سلیقه روز بود و مناسب هدیه دادن. کارش مد روز بود، روزِ پنجاه سال پیش. قبل از انقلاب مرحوم شد و من تعجب می‌کنم که اسم و رسمی از اینها نیست؛ چرا؟ هنرمند بسیار محجوبی بود و متأسفانه من اثری از او ندارم.
آقای حسین خوشنویس‌زاده نیز از شاگردان مرحوم امامی است که تابلوهای خوبی ساخته و بیشتر منظره کار کرده؛ اما در پایه اسلامیان نیست. خوشنویس‌زاده معمولا تابلوهای بزرگ کار می‌کند که دو نفری باید حملش کنند.
دیگری آقای میرزارضا اسلامی است که من آثار زیادی از او ندیده‌ام؛ اما همان چند تایی که دیده‌ام، زیبا و جالب بود و خوشگل می‌ساخت، مثل احمدآقا خوشگل‌ساز٫
آقای سیدرضا بهشتی‌نژاد هم یادم هست. مردی فاضل و با من تقریبا دوست بود. کارهای مختلفی می‌کرد؛ اما ندیدم که وقتش را بیشتر صرف نقاشی کرده باشد؛ چون اهل شعر و شاعری هم بود. همین‌قدر می‌دانم که جزو شاگردان ممتاز میرزاآقا بود. به ما که می‌رسید، از شعر صحبت می‌شد. تخلصش «دریا» بود. 
ادامه دارد

http://www.ettelaat.com/etiran/?p=327147