skip to Main Content

تاریخ انتشار :  پنج‌شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵- ۱۰ صفر ۱۴۳۷ـ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶ـ شماره ۲۶۵۸۲

خلوت انس

دو قصيده از استاد اديب برومند

اي هموطن

اي هموطن، به راه وفا سر زن

دامان همتي به کمر برزن

برخيز و دست غيرت ايراني

در کار سرفرازي کشور زن

ايران تو راست مادر مهرآيين

دست وفا به دامن مادر زن

بر گرد گنج خانه فرهنگش

اژدر صفت معاينه چنبر زن

با فرّ خسروانه به پيروزي

فرياد قهر بر سر قيصر زن

دست مدافعش بفشار از مهر

رزم مهاجمش به هم اندر زن

از هر كه سربلند در اين عالم

برتر گراي و خيمه فراتر زن

با زر نشان همت و سركاري

زيور به كارنامه و دفتر زن

شاهين شكار باش و پلنگ افكن

كي گفت دو غزال و كبوتر زن؟

چون يافتي نهان شده دل را

كوس ظفر به برج دو پيكر زن

هرگز ستم پذير مشو، وآنگه

آتش به كارگاه ستمگر زن

چون نيست به ز علم و هنر كاري

زين هر دو منزلت به سر افسر زن

بپذير از «اديب» حقيقت را

دست رجا به دامن داور زن

آيين وطن داري…

بشنو ز من اي جوان ايراني

اين نکته به ز گوهر کاني

بودند ستوده فر، نياکانت

زيبنده فرّ و زيب انساني

شايسته سروري به سرکاري

آماده رهبري به ره ‌داني

پيچيده سر از ره سبکساران

تابيده رخ از سوي گرانجاني

انگيخته برخلاف اهريمن

فرهيخته با پيام يزداني

نام‌آور و توش‌مند و روشن‌بين

دريا‌دل و راست‌پوي و پيماني

زنهار، تو اي نژاده فرخ

بگراي به شيوه خداخواني

ره جوي به مقصد وطن‌خواهان

خوش کوش به خدمت وطن‌باني

بخرام به سوي جنبش و پويش

برتاب رخ از ره تن‌‌آساني

برخوان خبر بزرگمردان را

از دفتر سرگذشت ايراني

بنگر که چه کرده‌اند در گيتي

از علم و کمال و مملکت‌راني

هم چاره‌گر هجوم آشوري

هم صف ‌شکن جنود كلداني

چون جان و تنت بسي گرامي دان

اين کشور ديرپاي عمراني

بشناس دلاوران ايران را

از شرزه هژبر زابلستاني

از نازش فره‌ فريدوني

تا خيزش كاوه سپاهاني

بنگر که هخامنش چه بار آورد

از کورش و آن فروغ کيهاني

وآنگه که گذشت عهد اسکندر

و آن چيرگي نفوذ يوناني

بشنو که شکوه کشور دارا

شد زنده به مهرداد اشکاني

زآن پس چه فسانه‌ها كه نشيندي

از حشمت خسروان ساساني

***

اسلام چو شد پذيره از ايران

آب آمد و رنگ بر مسلماني

رخشنده تمدني پديد آورد

از همت سروران ايراني

در علم و صناعت و هنرمندي

در فضل و بلاغت و سخنداني

در فقه و اصول و منطق و حکمت

از طب و نجوم و درک قرآني

هم‌ نقش و نگار و شعر و موسيقي

هم طرح بنا و خط و خوشخواني

اين جمله فنون ز کشور ايران

باليد چو زبده نخل بستاني

شد سايه‌فکن تمدن اسلام

از پرتو اين ديار نوراني

باليد بسي درخت بارآور

در باغ وطن نه مينوي ثاني

چون سعدي و حافظ، آن دو نيک‌اختر

تابنده به برج پرتوافشاني

يا رازي و بوعلي و فارابي

فردوسي و رودکي و خاقاني

يا خواجه‌نصير و قطب و بومعشر

خيام و غياث‌دين کاشاني

تا ميرعماد و ميرک و بهزاد

آن پرهنران شهره چون ماني

زين گونه فحول، گو کجا يابي؟

درجمله فنون، بدين فراواني

***

اي پور وطن، چرا شدي غافل

از سابقه اي بدين درخشاني

باري بشناس ميهن خود را

در جمله شؤون که قدر آن داني

وامي‌ است به‌گردن تو از ميهن

کآن نقش بود تو را به پيشاني

اين وام روا بود که بگزاري

زان پيش که سر زند پشيماني