آخرين سروده شاعر ملي ايران استاد اديب برومند درباره واقعه تاسف بار زلزله و سونامي ژاپن
نی عجب کز دیده و تن در رباید خواب وتاب | ز آنچه آمد بر سر ژاپون و شد این سان خراب |
دل سزد گر خون ببارد بر چنین خونین گزند | دیده شاید گر بموید بر چنین سنگین عذاب |
وای وای از روزگار مردمی حسرت نصیب | آه آه از کار و بار ملتی عزت نصاب |
ملتی کار آمد و کوشا و ذلت نا پذیر | مردمی جان پرور و خود یاور و عالیجناب |
آسمان چون بر خروشد از جنایات زمین | می فرستد بس بلاها تا کجا جوید شتاب |
بس شگفت آمد جهان را زین خروشان زلزله | کاین چنین نادیده و نشنیده هرگز شیخ و شاب |
کوه آبی سخت آمد بر سر ژاپن فرود | کز نهیب وی زمین پیچنده گشت و پر زتاب |
کی شود همچند با موج فلک فرسای او | گر بسالی دم به دم باران فروریزد سحاب |
سیل وار است آبتاز۱ و سر به سر بنیاد کوب | چون شود با زلزله همره زهی فصل الخطاب |
این بلا با زلزله همگام و شد هنگامه ای | نا بهنگام و بروی آب خلقی چون حباب |
گرچه بس بنیاد را هر پایه بودی سخت پی | پایه ها شد همچو گندم زیر سنگ آسیاب |
از تکانهای زمین و ز غرّش آب مهیب | نی عجب گر در هوا از ترس پر ریزد عقاب |
زینهار از این مصیبت، پخش ذرات اتم | کان بتر باشد که بارد ز آسمان تیر شهاب |
این بود دیگر بلایی جامع الاطراف و صعب | کز زیانهایش محاسب بر نتابد احتساب |
چشم زخمی را که می گویند خلق افسانه نیست | چشم زخمی در ترقی خورد ژاپن نا صواب |
فرض باشد این زمان بر جمله اقوام اصیل | یاری و غمخواری از ژاپن پی کسب ثواب |
بر بنی آدم به قول سعدی آن استاد فحل | گر یکی مضطر نشاید دیگران بی اضطراب |
این مصیبت نامه کامد از سر کلک ادیب | سوی ژاپن می رود با دیدگانی پر ز آب |
۱- آبتاز: معادل فارسي واژه سونامي