اى گل بوياى مريم چيستى
راوى دلجو پيام كيستى؟
عاشقم بر بوى مستى زاى تو
چون تو با عشق آشنا كم نيستى
از كجا آورده اى پيغام عشق
نام تو آرد به يادم نام عشق
***
بوى عشق است اينكه در خودپرورى
بهر ما اوصاف محبوب آورى
خاطر ما را كنى دمساز عشق
همره بوى دلارا مى برى
جان به قربان تو و بوى خوشت
بوى عشق انگيز و دلجوى خوشت
***
بى زبانى ظاهرا امّا به گوش
مى رساند بوى تو بانگ و خروش
بانگ شيدايى، خروش دلبرى
گوش من بنواخت امّا تو خموش
در خموشى با منت باشد سخن
قصه هاى دلبرى گويى به من
***
گويى از عشق و محبت رازها
مى نمايى از لطافت نازها
چون زهم پرهاى سيمين واكنى
همره بويت كنى پروازها
عطر جان بخشت به بالا پركشد
خاطر عشاق را در بركشد
***
بوى تو آرد به يادم روى دوست
زنده سازد در مشامم بوى دوست
با چنين ناز و نشاط و خُرّمى
آمدى آيا مگر از كوى دوست
كز شميم خويشتن مستم كنى
در هواى دوست پا بستم كنى
***
چون تو را بويم به يادش خوشدلم
خوش كنى از بوى مهرش محفلم
نكته ها گويى به من از عشق او
زآن كه پندارى ز يادش غافلم
نى كجا غافل توان بودن ازو
بى رخ دلجويش آسودن ازو