skip to Main Content

سه تن نقاش دوره ی صفوی

در دوران صفوی به جهت شباهت اسمی بین «رضای عباسی» و «علیرضا عباسی» برای عده ای از هنردوستان اشتباه و التباسی رخ داده است و در معرفی پاره ای از آثار آنان ، این شبهات موجب سردرگمی گردیده است.
آنچه به نظر نگارنده ی این سطور می رسد در نتیجه ی کاوشگر ی در آثار این دو هنرمند طراز اول دریافته ام که رضا عباسی و علیرضا عباسی از جهت هنر نقاشی دو شخصیت متمایز و هریک دارای جنبه های هنری ویژه ی خود می باشند .
رضای عباسی که معمولا رقم خود را با یاء کوچک (ء) به صورت «رضاء عباسی» در کنار آثار خود قرار می داده نقاش زبردستی ست که افزون بر مجلس آرایی که معمول زمان بوده است یعنی نقش آفرینی یک موضوع خاص مرکب از اشخاص و اشیای مختلف در یک صحنه ی نقاشی ، در ساختن تک صورت ها و نگاره های دو صورته و سه صورته نیز دارای سبک مشخص و والایی ست که پیش ازو به این شیوه و سیاق سابقه نداشته است خاصه که در برخی از آن ها اندکی از شیوه ی غربی متاثر است درین سبک شاخصیت او مایه ی شهرت و نامبرداری وی گردید و به حدی در توانایی قلم و ارائه ی حرکات و ظرافت های مینیاتوری و رنگ آمیزی خوشایند و سادگی عاری از پیرایه های تکلف آمیز و لطافت کار، خوب از عهده ی برآمده است که در نبوغ هنری مرادف هنرمندان بزرگ جهانی در فن نقاشی

دو نقاش همنام

در میان نگارگران ایران دو تن به نام «علیقلی» نامبردار هستند که هردو از استادان چیره دست زمان خود بوده و آثار ارزشمندی به عالم هنر عرضه کرده اند.
نخستین «علیقلی جبه دار یا جبادار» معروف به «آرنااوت» است که گویا آلبانی تبار ولی پرورش یافته در ایرانست و معاصر «شاه سلیمان» و «شاه ساطانحسین» صفوی ست، او تا اواخر سده ی یازده و اوایل سده ی دوازده می زیسته و به آفریدن آثار هنری می پرداخته است.
وی در مکتب تحول یافته ی صفوی که در دوره ی قاجار به «ایرانی سازی» شهرت یافته جزو پیشگامان و استادان بنام محسوب است و با «محمدزمان» اول معاصر و در سبک نقاشی هماهنگ و هم سلیقه او بوده است. از همزمانان او می توان

میرزا آقا امامی

محمد مهدی امامی معروف به میرزاآقا از سرآمدان هنر و نقاشی در عصر اخیر است که در چندین رشته از فنون نقاشی استادی گران قدر و زبردست به حساب می آید. وی افزون بر گل و بته سازی و فندق نگاری، مینیاتور ساز بزرگی است که در اواخر عهد قاجار، در صف اول زنده کنندگان این هنر فاخر جای دارد.
از کارهای مهم میرزاآقا استفاده از صنعت«سوخت» در تابلوسازی بوده است. از روزگاران قدیم تا زمان او از این صنعت تنها در جلدسازی بهره برداری می شده است ولی میرزاآقا آن را به شکل تابلوهای سوخت که تلفیقی از چندین هنر ظریف است مورد استفاده قرار داده و درین ابتکار پیشگام بوده است . این استاد هرچند از احیاکنندگان مینیاتور (یعنی سبک صفویه) است که در عصر قاجار به دست فراموشی سپرده شده بود اما در عین حال از شیوه ی ایرانی سازی هم بهره مند بود و گاهی همچون استادان هم زمان خود مینیاتور را با طبیعت سازی پیوند می زده است که البته کاری ست

پس کوچه های غم

مرو، كز رفتنت در شهر جانم فتنه‏ها خيزد
شرار از سنگفرش خاطرم سوى هوا خيزد
مرو، كز رفتنت هر لحظه از پس كوچه‏هاى غم
به گوش من شبانگه بانگ شبگرد بلاخيزد
به كوهستان غم مپسند، كز سنگين دلى‏هايت
صداى هاى‏هاى گريه‏ام از صخره‏ها خيزد
وفا كن اى فروغ دل، كه در مهر آفرينى‏ها
فروغ جان، ز مهر افزايد و مهر از وفا خيزد
مكن با من به جز يارى، كز اين مشرب صفا زايد
مجو با من ستمكارى، كز اين معبر جفا خيزد
به گلگشت وفادارى. بيا با ما صفايى كن
كز اين گلزارِ جان پرور همه لطف و صفا خيزد

هنر تشعير سازي

« تشعير » يك از رشته هاي نقاشي ست كه بيشتر براي زينت بخشيدن به حاشيه ي نقش ها به كار برده مي شود و بر رونق و زيبايي و اعتبار نقاشي مي افزايد. ويژگي اين فن استفاده از قلم نازك است كه در حقيقت موئينه كاري بايد ناميد و بر دو قسم است تشعير « سياه قلم » و تشعير « سياه قلم » و تشعير « طلايي » كه با حلكاري كشيده مي شود و البته تشعير طلايي بر سياه قلم برتري دارد.
حاشيه ي نقش ها را گاهي با گلهاي « ختايي » يا « عباسي » مي آرايند و اين رشته را طلا اندازي مي نامند. گاهي نيز گرداگرد نقش را با « زرنشان » كه از شاخه هاي تذهيب است زيور مي بخشند كه آنرا حاشيه سازي « زرنشان » مي گويند. ولي هيچيك از اين دو فن بر خلاف آنچه برخي تصور مي كنند تشعير سازي نيست . زيرا در تشعير به طور حتم بايد تصوير جانوراني از قبيل اژدها و شير و آهو و گوزن و خرگوش و سيمرخ و پلنگ در حال عادي و يا گرفت و گير ارائه گردد و يا پرندگان زيبا و رنگين در حال پرواز يا نشسته بر روي شاخه هاي درخت ترسيم شود. افزون بر اين گاهي سواراني در حال تير اندازي در برخي از تشعير ها ديده شده است .
صنعت تشعير به طور مستقل يك فن مهم از فنون نقاشي است كه استفاده از آن منحصر به حواشي نقش ها نيست و گاه بر روي متن جلد هاي روغني « لاكي » و سطح قلمدان و قاب آئينه از آن بهره گيري مي شده است و مهارت در خوب ساختنش مستلزم ممارست و تمرين فراوان بوده است .
تا آنجا كه نگارنده آگاهي دارد اضافه كردن تصوير انسان در تشعير از مكتب « هند و ايران » كه بنيانگذارش استادان ايراني از قبيل عبد الصمد و مير سيد علي متخلص به جدايي بوده اند آغاز شده چنانكه در پاره اي از نقاشي هاي « مرقع گلشن » در حاشيه نقوش ، تصوير انسان ( اكثر تك نفره ) دیده شده است .
استاد كم نظير اين فن در دوره صفوي « استاد ميرك » است و در عصر پهلوي ( معاصر ) « ميرزا آقا امامي » و « حسين بهزاد » و « حاج مصور الملكي » و « حسين ختايي » از جمله تشعير سازان بر جسته به شمار مي روند.
مرحوم « ميرزا آقا امامي » ( محمد مهدي ) گاه به جاي تشعير در حاشيه ي مينياتور هاي خود از تصويرها و مجلس آرايي نيز استفاده مي كرده به گونه اي كه مجلس پردازي هاي حاشيه ، از جهت پر كاري بر متن پيشي مي گرفته است .
« حاج مصور الملكي » نيز از جمله تشعير سازان زبر دستي ست كه در حاشيه از صورت انسان ها بسيار بهره مي گرفته و گاهي تصاوير انسان و حيوان را تلفيق مي نموده است .
در حاشيه ي برخي از كتابهاي دوره تيموري و صفوي تصوير جانوران روي صفحات كاغذ فرنگي كه حالت چاپ گونه اي ( با صنعت آن زمان ) داشته نقش بندي شده و استادان ، با تحرير طلايي آنها را جاندار و زيبا جلوه مي داده اند .
البته اين نوع تشعير اهميتش كمتر از نوع اول بوده است . در بعضي از اين گونه كتابها ديده شده است كه اين حاشيه هاي مصور به نقش جانوران يا پرندگان بدون قلم گيري مانده است كه در هر زمان به وسيله استادان بعدي فن قلم گيري زرّين يا سياه قلم مي شده است .
يكي از اقسام تشعير ، نقش هاي ريز و بسيار ظريف و زيبايي ست كه بر صدر مجلس هاي نقاشي دوره تيموري و صفوي در فضاي محدودي كه جاي دورنما « پرسپكتيو» را درين مكتب مي گيرد ترسيم مي شده و بيشتر از تصوير آهو و خرگوش و روباه بهره گيري به عمل مي آمده است ظرافت و دل انگيزي اين نوع تشعير كه اكثر آبي رنگ يا سياه قلم است بسيار چشم نواز مي باشد.