تاريخ خبر: چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱ ـ ۲۲ ذيالحجه ۱۴۳۳ـ ۷ نوامبر ۲۰۱۲ـ شماره ۲۵۴۵۰ كوهها با هماند و تنهايند دكتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي / بخش ششم |
رضاشاه وقتي در ۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰م از طريق مشهد و طبس و زاهدان و كهنوج خود را افتان و خيزان از ميان ريگها به محمدآباد ريگان در نرماشير رساند و در آنجا متوجه شد كه غلامحسين خان سردار مجلل در باغي بزرگ پر از درختهاي مركبات و خرما، با يك تنگ بلور بهْ ليمو منتظرش ايستاده، فرياد زد: ـ غلامحسين خان، در ميان جهنم، بهشتي ساختهاي! و سردار مجلل جواب داد: ـ قربان پيشكش. شاه گفت: نه، اين حق اين بچه است كه كنار تو ايستاده است. و آن بچه، امانالله خان عامري پسرش بود كه از رجال ثروتمند كرمان به شمار ميرفت و تا مدتها بعد از انقلاب نيز زنده بود و داستان زندگي او را آقاي آيتالله موسوي اردبيلي بهتر از من ميدانند. اين را خواستم مخصوصاً بگويم كه بعضي تصور ميكنند كرمانيها بي حال و تنبل و باري به هر جهت زندگي ميكنند، و حال آنكه درست خلاف آن است. مردمي كه ۳۵ هزار كيلومتر از زير زمين خاك را پنج من پنج من، هزار سال پيش به در آورده حلقه چاه كرده و از آن چاه، آب به مزرعه رساندهاند، مردمي باري به هر جهت نيستند. آدم كه به اروپا ميرود، به قول يك بلوچ كه به گرگان رفته بود، احترام درخت را فراموش ميكند.۱۱ اين همه جنگل و سبزه شعر سعدي را بيمعني ميكند آنجا كه فرمود: برومند باد آن همايون درخت كه در سايه او توان برد رخت گفتم از جمله طلايي وزيري در باب كوههاي كرمان ميگويم و آيمش از عهده برون. نبايد فكر كرد كه كار در كوير در حكم آب در هاون كوفتن است و روغن در ريگ ريختن، دويست و پنجاه هزار كيلومتر بيابانها و كوههاي كرمان، در عين بيآبي، از پر ارز آورترين استانهاي ايران ميباشد. سالي بيش از ششصد هزار تن خرما از بم ـ كم بارانترين نقاط استان ـ و خبيص (= شهداد)، و جيرفت و كهنوج و حاجيآباد حاصل ميشود كه بيشتر آن كام شيخ نشينهاي دلارخيز را شيرين ميكند. هر كيلو حناي نرماشير در بازار تاجيكستان و ازبكستان با دلارهايي معامله ميشود كه روسيه به هزار دنگ و فنگ از نقاط نفتخيز تلكه كرده است. بهترين هندوانه و خربزه درست در فصلي كه جاي ديگر دانهاي از آن نيست، يعني زمستان، به خروار به خرمن از جيرفت حاصل و صادر ميشود. باغها همه ميوهخيز است و يك دانه درخت بيميوه حتي سايهخوش و چنار بيهوده در جايي كاشته نميشود؛ زيرا هر قطره باران با كوشش شبانهروزي آدميزاد از قعر زمين بالا آورده شده است. همين كوهستان پاريز قبل از آنكه مس سرچشمه بدان حمله ببرد، تل زيره داشت كه باعث شهرت كرمان به زيرهاش، در ادب فارسي شده است. سالي چند هزار كيلو زيره از اين كوه حاصل ميآمد. كتيراي همين كوهستان ـ قبل از هجوم مسگدازي ـ ساليانه هزاران دلار درآمد داشت، و اگر صاحب تاريخ سلاجقه كرمان مينويسد كه: «در و ديوار خانههاي يزد از درآمد راه كرمان سفيد شده است»، مخلص پاريزي يك روز، خدمت مرحوم دكتر يحيي مهدوي و اصغرآقا مهدوي استادان دانشگاه و در مهمانخانهشان گفتم: «آجرهاي مهمانخانه خانه حاج امينالضرب پدرتان در تهران، از چسب صمغ كتيراي كوهستان پاريز قوام گرفته است و چراغ برق حاج امينالضرب از بركت چراغو (شمعك كوهي) كوهستانهاي پاريز و به كبريت سيدرحيم معينالتجار اصفهاني نماينده او در كرمان، روشن شده است.»۱۲ نكته آخر را در باب مهمترين صادرات ارزآور كرمان هم بگويم و بگذريم. ما يك درخت لوكس مهمانپسند داشتهايم به اسم پسته كه چوب آن را نادرشاه در ماوراءالنهر براي كوره توپريزي ميسوخت، و ميوه آن چون خندان بود، مورد علاقه بانوان و آقايان مهمانهاي بزرگان ولايت بود. يكي از مردم آگاه كرماني متوجه علاقه مردم دنيا به اين آجيل برشته شدة خندان شد، و كاشت آن را به همت اربابان ديگر توسعه داد، و گز مغز پستهاي اصفهان هم سوغات خوبي شد براي دنيا و يكمرتبه ميزان برداشت محصول پسته از ده هزار تن در سال تبديل شد به سالي ۲۵۰ هزار تن پسته. و در آينده نزديك به پانصد هزار تن هم ميرسد، و اين درختي است باب كرمان كه سالي دو سه بار بيشتر آب نميخواهد و يك بار آن هم در زمستان آب ميطلبد. همين چند روز پيش بود كه در «دانتون» تورنتو، براي تبديل عينك خودم ـ كه ديگر چشمها كمسو شده ـ به آنجا رفتم. در پشت ويترين يك آجيلفروشي متوجه شدم كه پسته خندان هم دارد؛ اما قيمت آن در كنارش نوشته بود: هر صد گرم = ۲/۲ دلار يعني تقريباً دو هزار و دويست تومان به نرخ سال پيش. چون نوبت دكتر هنوز نرسيده بود، نشستم و حساب كردم، ديدم هر يك كيلو كه هزار گرم باشد، ۲۲ دلار قيمت دارد و هر هزار كيلو يك تن است كه طبعاً ۲۲ هزار دلار قيمتش ميشود، و آن وقت ـ با اينكه رياضيات من ضعيف است و در دانشسراي مقدماتي با يك نمره هشت از تجديد شدن معاف شدهام ـ حساب كردم، ديدم ۲۵۰ هزار تن، يك عدد ۵۵ كه در طرف راستش ۸ تا صفر گذاشته باشند، قيمت دارد؛ يعني پنج ميليارد و پانصد ميليون دلار، يعني پنج هزار و پانصد ميليارد تومان خودمان، با ارز هر دلار هزار تومان پارسال و اينك دوهزار تومان قيمت امسال، يعني آن رقم دو برابر ميشود. پسته را «طلاي سبز» هم ميگويند و دلار هم پشتسبز است؛ پس جملة طلايي وزيري در كتاب جغرافي كرمان حقيقتي هم دارد. مسأله اين است كه اين چند سانتيمتر برف كه در كوهستان آمده و مايه اصلي قناتهاي كرمان است، قناتهايي كه به اعتقاد من براي كوتاه كردن راه ادويه از دو طرف، يعني از طرف آرياييهاي هندوستان، و از طرف آرياييهاي مقيم اطراف زايندهرود و فلات مركزي ايران، شروع به حفر شده و طي ساليان متمادي و قرنهاي دور و دراز تعداد آن به حدي رسيده كه امروز تقريباً هر آبادي با شش فرسنگ فاصله (۳۶ كيلومتر فاصله = يك منزل) تقريباً تمام كوير را پوشش داده و قابل عبور شتر و مستعد سكونت آدميزاد كرده است. دليل من در همكاري هنديها در اين آبادانيها اين است كه در بسياري از اين آباديها، در تلفظ اسم با آباديهاي شق شرقي كرمان مشتركاند؛ مثل بم و بمپور كه لابد پسرعموهاي بمبئي هستند و هنزاي جيرفت كه با قلعه هنساي هند لاف برابري ميزند، و خود كرمان كه با طوايف صاحبكارماي هندي همريشه و همپيشه است، و شابهار (= چاهبهار) كه لابد معبد بودائيان است و ما ميدانيم كه بودا سالهاي طولاني دوران اعتكاف خود را در كرمان گذرانده است.۱۳ دليل ديگر، لهجه كرمانيهاست كه با لهجه سَنسكريت و دراويدي نزديك است و مردم بشاگرد (= ويشكارد) به لهجه دراويدي حرف ميزنند، در حالي كه ولايات غربي و شمال غربي كرمان و مآلاً يزد با لهجه اصفهان نزديكترند. ده بهكري و اصلاً جبال بارز (= بهرز، وهرز) و تركيب بهر آسمان (بهرزمان) از همينگونه است.۱۴ به هر حال همه قناتهاي كرمان، جيرهخور همان دو من برف ساليانه هستند كه بر سر رشته كوههاي غربي ـ جنوب شرقي كرمان ذخيره ميشود؛ كوهستاني كه از يزد و شهر بابك شروع ميشود و از پاريز و چارگنبد و جبال بارز و جيرفت و نرماشير ميگذرد، و حوالي تفتان نقطه پايان آن است. مهم اين است كه در تمام دشت كوير، اين كوهستانها و درهها منبع اصلي آب قنات را فراهم ميآورند، و مسيري به نام رودخانه در هردره هست كه سالي دو سه ماه آب رو دارد، ولي اساس آبهاي نهفته در زيرزمين آن است. يك مثل از پاريز بزنم و به قول آسيابانها «يك من خود را در اين گيرودار آرد كنم». همان طور كه در هلند مردم به طعنه ميگويند: «آبي كه از رودخانه راين به درياي شمال ميريزد، شش بار از شكم آلمانيها گذشته است»، در پاريز هم از هر قطره آب، پنج شش بار استفاده ميشود. به عبارت ديگر، مثل ساير نقاط پرآب عالم، در كرمان، آب كالاي يك بار مصرف نيست. برفي كه در قله تافك و دالدان و ارچنو آب ميشود و به زمين ميرود، در سه چهار دره زيرزمين جريان پيدا ميكند. رشته اصلي كه رودخانه پاريز باشد، در خمبروتو اول مورد استفاده آن است كه به علت سرد بودن هوا و در سرگو (= رأس گاو، به روايت تذكره صفويه) چون گندم درو به كشت سال بعد نميرسد، چندان قابل استفاده نيست و فقط گياه سردسيري كاشته ميشود و بوته آن نيز بيشتر زارچ = (زرشك وحشي) و خمبروت (= امرود، گلابي وحشي است). ادامه دارد پينوشتها: ۱۱ ـ روايت دكتر صفت گل، همكار ما درگروه تاريخ ۱۲ـ در مورد اين كتيرا و شمعك كوهي، رجوع شود به مقاله نگارنده در يادواره ايرج افشار، مجله ايرانشناسي، چاپ تورنتو ـ سال ۲۷، شماره يك، ص۷۲. زيرعنوان «يك شمعك كوهي بر مزار ايرج افشار». ۱۳ـ بارگاه خانقاه، چاپ اول، ص ۱۴ـ رجوع شود به مقاله نگارنده در كنگره فردوسي در هاروارد بستون تحت عنوان «جبال بارز= برزكوه در شاهنامه فردوسي» (شمعي در طوفان، ص۲۰۸) |
سلام ببخشید اسم شما چیه
من نوه عمو زادشونم اگر خواستين اطلاعات اصلي را از من دريافت كنيد تشكر