skip to Main Content

بهار آمد و بازم به وجد و حال آورد
دوباره آتش عشقم به اشتعال آورد
دهيد مژده كه مشاطه طبيعت، باز
به حجله گاه چمن، مظهر جمال اورد
به رسم هديه بهار از سفر چو باز آمد
قباى سبز نو از بهر نونهال آورد
دلم به سينه كنون پر زند، كه باد بهار
پيام وصل، به مرغان خسته بال آورد
به سوى عاشق هجران كشيده پيك نسيم
ز كوى لاله‏ رخان، مژده وصال آورد
طبيعت از اثر خامه جمال‏ افروز
بسا نقوش كه بر صفحه كمال آورد
صفاى سنبل و شب بو، به حالتى دلجوى
ز جلوه در دل عُشّاق، شور و حال آورد
غزل بساز، اديبا در اين بهار لطيف
كه خوش به دام غزل مي‏توان غزال آورد[۱] [۱]. نسخه ديگر: كه خوش توان به غزل وصفى از غزال آورد.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.