اى دوست، مرا جز تو هواى دگرى نيست
چون بلهوسانم سوى هر در، گذرى نيست
شبها كه خيال تو برانگيزدم از خواب
بر سوزِ دلم چاره به جز چشمترى نيست
مرغ سحرى با من از آن روست هم آهنگ
كو نيز به جز عاشق شوريده سرى نيست
دل، عاشقِ پرواز به آبشخور معناست
دردا كه در اين عشق، و را بال و پرى نيست
تلقين بد از دين، بتر از كفر و نفاق است
هر چند كه از كفر، به عالم بترى نيست
از مدّعى اسرار نهان باز مپرسيد
كو را ز عيان نيز همانا خبرى نيست
در عرض شكايت، همه جز باد چه سنجيم؟
آن روز كه ميزان به كف دادگرى نيست
بس واقعه كان عبرت ايّام برانگيخت
افسوس ولى ديده واقعنگرى نيست
صاحبنظران قدر سخنگوى شناسند
اينجا چه توان گفت؟ كه صاحب نظرى نيست
دلخوش همه با وعده ام ايّام به سر شد
از شاخه امّيد، جز اينم ثمرى نيست
گردونه در اين گردنه وارون شود، اى آه
زان ره كه در او راهنماى خطرى نيست
انكار هنر كار بزرگان نبود، هيچ
اين كارِ حسودى ست كه او را هنرى نيست
ما را سر فرصت طلبى نيست، «اديبا»
كاين شيوه به جز در خور بى پا و سرى نيست
1. abeshkhore-mana