skip to Main Content
خط پارسی

اين خط نغز كه در دفتر ماست

خود نماينده زيب و فرماست

سخت اگر هست و اگر نيست چه باك

هر چه هست اين به جهان مظهر ماست

مظهر دانش و مليّت قوم

منشأ ذوق روان پرور ماست

هم كليد در گنجينه علم

هم گران مخزن پر گوهر ماست

هم خود از جمله هنرهای ظريف

هم به ترويج هنر، ياور ماست

نه همين ديده دل روشن ازوست

روشنايی ده چشم سرماست

جانفزا، همچو نگارين رخ دوست

دلربا، همچو خط دلبر ماست

به نيايشگه جان آيت حمد

به نمايشگه دل زيور ماست

پروراننده افكار لطيف

پاس دارنده شعرتر ماست

دلنشين از اثر جلوه اوست

آن‏چه در نامه دانشور ماست

يادگاری خوش از ايام كهن

مرده ريگ از پدر و مادر ماست

شاخص قومی ايرانی راد

مفخر ملی بوم و بر ماست

حرف حرفش كه بود آيتِ حسن

رمزی از منظر و از مَخبر ماست

«ثلث» و «نسخ» ار نبود ويژه ما

بهترين كاتبش از كشور ماست

و آن‏چه مشهور به «نستعليق» است

خاص ايران بلند اختر ماست

و آن «شكسته» خط زيبا به درست

هنر بومی افسونگر ماست

لاجرم در بر ما هست عزيز

هم‏چنان روح كه در پيكر ماست

نقشبندي ست گرانمايه به دهر

آن كه خطّاط هنر گستر ماست

چون به دامان قلم يازد چنگ

نيست خطاط كه صورتگر ماست

هست سيم و زر ما گنج كُتُب

خط ما خازن سيم و زر ماست

هست ما را چه بسا كهنه كتاب

كه خود از بی ‏بدلی، مفخر ماست

تا خط پارسی ما زنده است

اين كتب زنده و در مَحضَر ماست

ورنه بر باد شود از همه سوی

آن‏چه گنجينه بادآور ماست

***

گر كسی بر خط ما خرده گرفت

در خط محوِ گران دفتر ماست

ور زند دم ز صلاح انديشی

غافل از مصلحت برتر ماست

خطِ آسان نبود رهبر علم

بلكه در بُلهوسی رهبر ماست

اندرين ره كه به تركستان است

ای بسا چاه كه در معبر ماست

هر چه ضايع شده ما را بس باد

محوِ خط ضايعه اكبر ماست

نقص آموزش ما، نی ز خط است

كز بدانديش تبه منظر ماست