skip to Main Content
  • شعر
درود بقيام حسين (ع)

هرآنکه ژرف نگردرمعاني وصوراست
ز نقش حادثه، درهرحديث با خبرست

بود به نقش حوادث چه رازها مکنون
که آشکار، به نزد نفوس ديده ورست

اگر چه هست بسي واقعات، عبرت خيز
حديث وقعه ي خونين کربلا دگرست

حديث واقعه ي کربلا بصفحه ي دهر
نوشته اند بخطي که عبرت بشرست

حديث فاجعه ي کربلا بد يده ي عقل
درست صحنه يي ازکارزارخيروشرست

اگر به چشم نديدي نبرد باطل و حق
بگوش عقل شنوکاندرين حديث، دَرست

قيامِ قبله ي آزاد گان،حسين شهيد
قيام ونهضت حق درقبال زور وزرست

قيام سرور احرار، بهردفع يزيد
قيام عدل، علي رغم ظلم بيشمرست

قيام در ره پاسِ اصول آزادي
قيام در پي غرس نهال پر ثمرست

قیام در ره نفی تظاهر ونیرنگ
قيام در پي قلع۱ فساد رخنه گرست

قيام جاهد گلگون قباي عرصۀ دين
جهاد در ره پاس عقیدت و نظر است

جهاد از پي محو حکومت اشرار
جهاد از پي طردِ شرير بد گهرست

جهاد در ره اصلاح کاستي و کژي
جهاد در ره اِعلاي برترين سِيرست

جهاد در ره آزادگي و حق جوئي
جهاد در ره مردانگي و ترک سرست

بروزگار، قيامي چنين اصيل که ديد؟
که قيمتش همه قائم به اصل معتبرست

بروزگارجهادي بدين شکوه که کرد؟
که ذکرکرّو فرش۲ ترجمان زيب و فرست

بکارزار اميري چنين دلير که يافت؟
که روز معرکه زورآزماي شيرِ نرست

گذشت از سر و نگذشت ازعقيدۀ خويش
زهي عقيده، که ازعلقه ي حيات، سرست

قيام اوست که يادش بسردواند خون
جهاد اوست که ذکرش روان به بحر و برست

درين قيام ، عيان راه و رسم انساني
درين جهاد، نهان رازِ عشق پرخطرست

اگرچه يافت به ظاهر درين قيام شکست
زهي شکست که فاخر تر از بهين ظفرست

فروغِ نهضت وي جلوه گاهِ فرِّ قضاست
شعاع قدرت وي زيبِ تارک قدَرَست

بزرگ نهضت پاکش به رغم ظلم و فساد
هماره نوع بشر را دليل وراهبرست

نظامِ فاسدِ عصر از قيام او رسواست
که اين کمين اثري زآن قيام پر اثرست

زبعد سيصد و سي سال و اند پشتِ هزار
هنوز يادِ حديثش ز پيش ، تازه ترست

حسين(ع) ماند و ازو ذکر مستمر باقيست
يزيد مرد و بلعن جهانيان سمرست۳

«اديب» را سخنی گرچه نيست درخورِ وي
بدين چکامۀ شيواي نغز مفتخرست

۱. قلع = کندن – محو کردن
۲. کرّو فر= جنگ وگريزدليرانه
۳. سَمَر= افسانه

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.