skip to Main Content
  • شعر
نسيم نوبهارى

گل بشكفته باز از نو به گلشن‏ها فراز آمد

 دل غمديده ما را به شادى چاره‏ساز آمد

نسيم نوبهارى از محبت دلنواز آمد

 پيام دوستى آرام‏بخش اهل راز آمد

به گوش آواى ساز آمد

به خاطر چنگ ياز آمد

بيا اى دوست تا اين روزها دمساز هم باشيم

 به دلجويىّ هم كوشيم و غم‏پرداز هم باشيم

چو مرغان با نشاط و شوق هم‏پرواز هم باشيم

 چو روحى در دو تن وابسته و همراز هم باشيم

به عيـش انباز هم باشيـم

به جان دمساز هم باشيم

بيا تا جام شادى را به كام يكديگر نوشيم

 بيا دلجويى هم را ز غمناكى به جان كوشيم

بيا چشم از خطاى دوستان در دوستى پوشيم

 بيا در آشنايى‏ها خوش و خرّم به هم جوشيم

به تن رخت وفا پوشيم

مى از پستان رز نوشيم

چمن مست و هوا مست و من و تو جزو مستانيم

 بيا راحت گزين كآسوده از جور زمستانيم

خوشا كامروز گرم كامرانى در گلستانيم

 به مهر و دوستى پابند و جزو حق‏پرستانيم

چو شمعى در شبستانيم

برى از كيد و دستانيـم

بيا تا داستان عاشقى را زنده گردانيم

 بيا اين كيمياى عمر را پاينده گردانيم

شعاع زندگى از پرتوش تابنده گردانيم

 وجود خويش را در دوستى سازنده گردانيم

هنر زاينده گردانيم

ره آينده گردانيـم