skip to Main Content
  • شعر

كسى كه كوس تعهد به راه عشق نواخت
روا نبود كه با مشكل زمانه نساخت
ز همرهان خود انديش گوى سبقت برد
هرآن كه ماية هستى به راه مردم باخت
به روز حادثه آن كس به دوستى ارزيد
كه بهر دوست سمندِ شرف به ميدان تاخت
برات لطف و محبت به خويش پردازد
هرآن كه نقد ارادت به ديگران پرداخت
به كامرانى و اقبال نگذراند عمر
كسى كه تيغ عداوت به روى مردم آخت
به شاعرى نتوانم ستود آن كس را
كه بهر جاه و پىِ زر لواى مدح افراخت
چو باغبان خس و خار از چمن به درمى بُرد
مرا به ياد سبك قدرى رقيب انداخت
  به كار و خدمت خود كوش « اديب » و ياد مكُن
از اين كه قدر تو را كس شناخت يا نشناخت

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.