skip to Main Content
  • شعر
يادگار من

تويى كه ياد تو هرجا بنفشه زار من است
خزان به ياد رخ چون گلت، بهار من است
به ياد خاطره هايى كه با تو دارم خوش
درون خاطر من، طرف لاله زار من است
اگر به غربت و گر در ديار خويشتنم
به هركجا كه بود يار من، ديار من است
به ياد روى تو در خاطرم چمنزارى ست
كه جز به عشق چميدن در آن نه كار من است
اگر غمم به سر آرد هزار روز سياه
خيال روى تو نازم كه غمگسار من است
به عشق روى خوشت، در شكارگاه سخن
چه نكته ها كه به دام غزل، شكار من است
شكوهِ ياد تو را نازم، اى بهار اميد
كه در غروب خزان، مایه ی قرار من است
من و تفرّج باغ رخت كه گاه وصال
پر از گل و سمن و نسترن، كنار من است
ز شعرِ تر كنم ايثار خلق، شيره ی  جان
زمانه گر دهد انصاف، قرض دار من است
به گوش جان تو شعر نشاط بخش « اديب » 
چو نقش روى تو در سينه، يادگار من است