به پيكار شير ژيان تاختن
سر اندر ره اين هوس باختن
چو غُرّنده سيلاب خيزد ز كوه
به پيش اندرش خوابگه ساختن
شبانگاه گم گشتن اندر كوير
ز وحشت سر از پاى نشناختن
گَهِ غرش توپ و رگبار تير
به ميدان كين گردن افراختن
فتادن به دريا و خود را ز جهل
به كام نهنگان، درانداختن
از آن به كه نااهل بدكيش را
جرى كردن از مهر و بنواختن