شعر زير در آذرماه ۱۳۳۲ به مناسبت محاكمه كردن دكتر مصدق در دادگاه نظامی فرمايشی سروده شد.
رهبری نهضت در دادگاه نظامی
بد فتاديم سرانجام به روز سيهی
اين چه روز سيهی باشد و حال تبهی؟
لشكر ما كه كند ياری دشمن باری
ننگ بَروی! چه سپاهی، چه سران سپهی؟!
پادشه قائد اين ملك به دژخيم سپرد
وه وه ای ملّت آزاده عجب پادشهی!
شاه آن است كه بر كشور دل هاست امير
نه هر آنكو بودش تاج و نگين و كلهی!
شه كه با خادم ملّت كند اين سان رفتار
بايدش خواند: خطا كارْ شهِ روسيهی!
حكم محكوميت رهبر نهضت دادند
چه نكو دادرسانی و چه خوش دادگهی!
آه از آن دادستانی كه درين دادگه است
كه ندارد ز شرف، منزلت و پايگهی!
دادگاهی كه سپاهی ست درو دادستان
وای اگر اوفتد آنجا گذر بیگنهی!
اوفتاد از ره خدمت به مُحاق زندان
آن كه در برج كمال است مه چاردهی
گيتی اكنون كه شود نهضت ملی تحقير
نكند جانب ما جز به حقارت نگهی!
آن كه منزلگه سالار وطن بست به توپ
سرنگون باد به چاهی كه نيابيش تَهی!