ممكن است برخی از كسان به اشتباه تصور كنند كه قلمرو شعر و ادب، محدود به عوامل لطيف ذوقی و وصفی و آرزومندی های دل و قضايای عاطفی شخصی است و جوهر شعری را تنها از زاويه ديدی كه جويای فراغ بال در عالم عشق و مستی و بی خبری از جهان هستی و توجّه به لطايف آفرينش است، بنگرند و به ادبيات سياسی و اجتماعی كه متعهد به خدمتگزاری اجتماع است، اشتياق و دلبستگی اظهار نكنند.
اينجا آشكارا بايد بگويم كه هرگز مرا با صاحبان اين عقيده همآهنگی و همراهی نيست و به هيچ روی محدود كردن دامنه پهناور و بیكران شعر و ادب را صحّه نمیگذارم و برآنم كه شعر، زبان وجدان و ضمير آدمی و ترجمان آرزوها و دردها و دلبستگی ها و بيزاری های اوست، و محيط بر همه شئون زندگی است و بنابراين با هر مطلبی كه مربوط به حيات انسان و روزگار اوست، به نوعی بستگی دارد و به پای صدق و ارادت در هر محدوده ای از فراخنای عالم هستی وارد میشود و به اقتضای حال، زبان به سخن میگشايد.
با اين روش، همانگونه كه صلح جويی، سلامت طلبی، عرفان گرايی، زيبايی پرستی و عاشقی، مطلوب شعر است، در جای خود، جوش و خروش حماسه سرودن، پيكار جستن، جان باختن، انتقاد كردن، اندرز گفتن و دين ورزيدن و بسياری از مطالب ديگری نيز، مقصود و موضوع شعر است. گواه راست پوی اين سخن، زرّينه برگهای دفتر شاعران جهان است كه در آفاق بیكران شعر، پرواز كرده و به اقليمهای گونه گون شاعری رخت سفر كشيده و تابناكی قريحه خود را در هر فنّی از فنون و هر شأنی از شئون سخن سرايی نشان داده اند.
پس جوهر شعری، در سخن عبارت از دلنشينی و گيرايی كلام و هنری بودن بيان است، به نحوی كه اخلاص و ايمان گوينده را به خوبی نمايان سازد و ذهن خواننده را به وضع سحرآميزی آماده پذيرفتن و انتقال مطلب خود گرداند. بديهی است كه اين جنبه شعريّت را در هر گونه موضوعی كه بستگی به تجلّيات والای زندگی انسانی داشته باشد، میتوان يافت، به شرط آن كه گوينده، شاعری با اخلاص و توانا و هنرمند به شمار آيد، نه ناظمی متعارف و ضعيف ادراك.
منبع : برگرفته از مقدمه پیام آزادی در مجموعه اشعار استاد ادیب برومند