در بهاران سير گلگشت و چمنزاران خوش است
سيرِ گلگشت و چمن، با لاله رخساران خوش است
در كنار جويباران، صحبت جانان نكوست
در ميان سبزه زاران، بزم دلداران خوش است
بانگ نوشانوش ياران، در فضاى باغ و راغ
همرهِ آواى رعد، از سوى كهساران خوش است
گريه عاشق خوش آمد در هواى روى دوست
شستوشوى چهر گل را نم نم باران خوش است
يار اگر شادم پسندد ور غمين، گو باك نيست
هر چه آن باشد پسند خاطر ياران، خوش است
نغمه مرغ قفس را شور و حال ديگریست
در هواى دوست، آهنگ گرفتاران خوش است
زاهدان را نيست سوزى در مناجات سحر
بر در حق، ناله زار گنهكاران خوش است
اندر آن محفل، كه سنگين مايگان را قدر نيست
طرز عيّاران و اطوار سبكساران خوش است
ناله نى در دل شبهاى مهتاب اى اديب
همچو شعر نغز تو، در گوش بيداران خوش است