هنگام تحصيل در دانشكده حقوق در سال ۱۳۲۱ نخستين روزي كه نزد استاد «جلالالدين همايي» رفتم و در محوطه دانشكده خود را به او معرفي و قطعه شعري از آثار خود را براي اظهارنظر وي عرضه كردم، با گشادهرويي و ملاطفت با اينجانب برخورد كرد و گفت: «شما از دودمان محترمي هستيد، اصيل و ايراني، كه من در تاريخ اصفهان ياد كردهام. قدر اصالت خانوادگي خود را بدانيد و نياكان خود را بشناسيد كه مردمان وطندوست و شريف و مستقل و پاك بودهاند، از شما هم انتظار ميرود كه چنين باشيد.»
پدرم مردي وارسته بود و در بياعتنايي به امور مادي و كسب و كار برخلاف ديگر برومندها افراط ميكرد. آزادهمنش و قناعتپيشه بود و زير بار خدمات دولتي نميرفت؛ چنان كه يك وقت ژنرال «فولكه» سوئدي، رئيس ژاندارمري ايران در زمان «احمدشاه»، به اصفهان آمده بود؛ پدربزرگم به جهت اين كه مرتضي قليخان عموي من در ژاندارمري خدمت ميكرد ژنرال را به «گز» دعوت ميكند، وقتي پدرم به او معرفي ميشود. ژنرال با ديدن جواني خوشهيكل و شيكپوش و فرانسهدان پيشنهاد ميكند كه او با درجه ی كاپيتان (سرواني) در ژاندارمري استخدام شود. پدرم براي شانه خالي كردن از زير بار اين خدمت ميگويد در صورتي كه نخستين بار با درجه ی ماژوري (سرگردي) استخدام شوم حاضر به خدمت هستم. ژنرال پاسخ ميدهد كه اين تعليق به محال است چون در ژاندارمري بيش از سه ماژور وجود ندارد كه سابقة نظاميگري و قدمت خدمت دارند بنابراين چنين چيزي ممكن نيست.
چون در گز هيچگونه وسيله ی سرگرمي و تفريح و معاشرت وسيع و مراودة دلخواه وجود نداشت پدرم از آغاز جواني تمايلش به ورزش و اسبسواري از چيزهاي طبيعي مينمود. ولي او از نزديك شدن به ترياك بيزاري ميجست و هيچگاه به فكر آن نيفتاد كه ترياك بكشد. رفتار پدرم با فرزندان رسمي بود و ما از جذبه او حساب ميبرديم.
پدرم سه عمو داشت به نام «محمدحسينخان»، «محمدكريمخان» ملقب به «سالار اقبال» و «محمدرحيمخان».
من «محمدحسينخان» را كه در سن ۲۷ سالگي به ديار باقي شتافته بود نديده و تنها عكسش را ديدهام. پدرم از بزرگمنشي و تشخص و تجددمآبي او تعريف ميكرد و از مرگ زودهنگام وي متأسف بود. محمدرحيم خان عموي همسن و سال پدرم بسيار سادهدل و مهربان و خوشنيت بود و با خانوادة ما رفت و آمد زياد داشت. خانهاش در مجاورت خانه پدربزرگم بود و ننهصاحب مرا در روزگار طفوليت اكثر بدانجا ميبرد. خانم بسيار مهربان و محترمش مرا دوست ميداشت و نوازش ميكرد.عموي بزرگتر پدرم كه يكي از دو سه شخص بزرگتر فاميل بود «محمد كريمخان» نام داشت. او از جمله كساني است كه در فعاليتهاي سياسي و تحولات و تحركات اجتماعي اصفهان در سالهاي پيش از كودتاي ۱۲۹۹ در شمار پيشآهنگان و سردستگان به شمار ميرفت.