skip to Main Content

خانواده یا به عبارت کلی‌تر پس از تصویب قانون سجل‌احوال و صدور شناسنامه در سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ به نام «برومند» و یا «برومند جزی» شناسنامه گرفتند و زراعت پیشه بودند اما به صورت خرده مالکی؛ یعنی از طاقات مزرعة گز و مزرعه‌های اطراف گز سهامی داشتند. غیر از مزرعة گز که قناتش از کهن‌ترین قنات‌ها و مشهور به «کیانی» بود مزارع دیگر پیرامون گز که بدان قدمت نبودند عبارت بود از گزآباد، فیروزآباد، رحمت‌آباد، جلاش‌آباد، حیدرآباد، محمودآباد یا حسین‌آباد اعظم که این مزارع برای خود قنات و مالکان متعدد داشتند. در بین این مزرعه‌ها حیدرآباد که با گز یک فرسنگ فاصله داشت خانوادگی بود؛خانواده یا به عبارت کلی‌تر پس از تصویب قانون سجل‌احوال و صدور شناسنامه در سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ به نام «برومند» و یا «برومند جزی» شناسنامه گرفتند و زراعت پیشه بودند اما به صورت خرده مالکی؛ یعنی از طاقات مزرعة گز و مزرعه‌های اطراف گز سهامی داشتند. غیر از مزرعة گز که قناتش از کهن‌ترین قنات‌ها و مشهور به «کیانی» بود مزارع دیگر پیرامون گز که بدان قدمت نبودند عبارت بود از گزآباد، فیروزآباد، رحمت‌آباد، جلاش‌آباد، حیدرآباد، محمودآباد یا حسین‌آباد اعظم که این مزارع برای خود قنات و مالکان متعدد داشتند. در بین این مزرعه‌ها حیدرآباد که با گز یک فرسنگ فاصله داشت خانوادگی بود؛ که پدر بزرگ پدرم، مرحوم سرتیپ محمدرضا خان گزی احداث کرده و میان پسران و دخترانش تقسیم شده بود:شهرستان برخوار مشتمل بر چندین روستا و شهر مانند دولت‌آباد و دستگرد و خُرزوک، سین، گرگاب و غیره است که مرکز آن شاهین‌شهر می‌باشد.
از عده‌ای در دستگرد برخوار ساکن بودند و عده‌ای در خرزوق یا خرزوک که با گز ۷ کیلومتر فاصله داشت ولی عمدة آنان در گز ساکن بودند . مرحوم محمدرضا خان جد من یکی از دخترانش را که از زن نخست ایشان بود به عقد یکی از اقوام خرزوکی و دیگری را که از زن دوم بود به عقد «ارباب محمدهاشم دستگردی» درآورده بود که پسران‌شان عبارت بودند از محمدتقی خان، سرهنگ محمدرضا خان ، محمدباقرخان، قدرت‌الله خان و نعمت‌الله خان و شش دختر نیز افزون بر این داشت. جد من دختر سوم را هم از زن دوم که خواهر «احمدخان مورچه خورتی» بود به برادرزاده خود مرحوم «حاج عبدالغفار» جد مادری این جانب داده بود که پسران‌شان عبارت بودند از محمدحسین خان، آقا محمدخان، محمدرضاخان، حیدرعلی خان و دخترانش «ربابه سلطان» و « خدیجه سلطان» مادر و خالة من.
رعیت‌های گز با زحمت و مشقت زیاد و بیل‌زنی ، مردانه با خاک سخت زمین، کلنجار می‌رفتند، چنانکه برای آماده کردن آن برای کشاورزی گویی پیکار می‌کنند از این رو به چای خوردن در صحرا که در کتری دم می‌کردند علاقة وافر داشتند و از آن بسیار می‌نوشیدند؛ برزگری داشتیم که می‌گفت من پس از ساعتی بیل زدن باید چند پیاله چای بخورم پر رنگ مثل مرکب تا عرق کنم و خستگی از تنم بیرون رود.
گز در آن زمان قصبة بزرگی بود که بافت بسیار کهن داشت و گرداگرد آن برج‌ و باروی بلند و استواری کشیده شده و سه محله را که عبارت بود از محلة حاجی، محلة محمودآباد و محلة آقاشریف در میان گرفته بود. اکثر خانه‌ها کوچک و کاهگلی و رعیتی بود و علاوه بر این که محل زندگی صاحب خانه بود، چارپایان و بز و میش و گاو هم در قسمتی از آن نگهداری می‌شد. غیر از خانه‌های خوانین، خانه‌های مجلل دیگری در گز وجود نداشت و برتری خانه‌ها بر هم نسبی بود و بستگی به تمکن مالی صاحب آن‌ها داشت. کوچه‌ها خاک‌آلود و ناهموار بودند و در موسم زمستان عبور و مرور مشکل می‌شد.
گز از آبادی‌های کهن اصفهان است که قدمتش به دوران باستانی ایران می‌رسد. روانشاد «استاد جلال‌الدین همایی» که تاریخ مفصل اصفهان را با ذکر ویژگی‌های جغرافیایی آن نوشته مطالبی دارد… که پدر بزرگ پدرم، مرحوم سرتیپ محمدرضا خان گزی احداث کرده و میان پسران و دخترانش تقسیم شده بود:شهرستان برخوار مشتمل بر چندین روستا و شهر مانند دولت‌آباد و دستگرد و خُرزوک، سین، گرگاب و غیره است که مرکز آن شاهین‌شهر می‌باشد.
از عده‌ای در دستگرد برخوار ساکن بودند و عده‌ای در خرزوق یا خرزوک که با گز ۷ کیلومتر فاصله داشت ولی عمدة آنان در گز ساکن بودند . مرحوم محمدرضا خان جد من یکی از دخترانش را که از زن نخست ایشان بود به عقد یکی از اقوام خرزوکی و دیگری را که از زن دوم بود به عقد «ارباب محمدهاشم دستگردی» درآورده بود که پسران‌شان عبارت بودند از محمدتقی خان، سرهنگ محمدرضا خان ، محمدباقرخان، قدرت‌الله خان و نعمت‌الله خان و شش دختر نیز افزون بر این داشت. جد من دختر سوم را هم از زن دوم که خواهر «احمدخان مورچه خورتی» بود به برادرزاده خود مرحوم «حاج عبدالغفار» جد مادری این جانب داده بود که پسران‌شان عبارت بودند از محمدحسین خان، آقا محمدخان، محمدرضاخان، حیدرعلی خان و دخترانش «ربابه سلطان» و « خدیجه سلطان» مادر و خالة من.
رعیت‌های گز با زحمت و مشقت زیاد و بیل‌زنی ، مردانه با خاک سخت زمین، کلنجار می‌رفتند، چنانکه برای آماده کردن آن برای کشاورزی گویی پیکار می‌کنند از این رو به چای خوردن در صحرا که در کتری دم می‌کردند علاقة وافر داشتند و از آن بسیار می‌نوشیدند؛ برزگری داشتیم که می‌گفت من پس از ساعتی بیل زدن باید چند پیاله چای بخورم پر رنگ مثل مرکب تا عرق کنم و خستگی از تنم بیرون رود.
گز در آن زمان قصبة بزرگی بود که بافت بسیار کهن داشت و گرداگرد آن برج‌ و باروی بلند و استواری کشیده شده و سه محله را که عبارت بود از محلة حاجی، محلة محمودآباد و محلة آقاشریف در میان گرفته بود. اکثر خانه‌ها کوچک و کاهگلی و رعیتی بود و علاوه بر این که محل زندگی صاحب خانه بود، چارپایان و بز و میش و گاو هم در قسمتی از آن نگهداری می‌شد. غیر از خانه‌های خوانین، خانه‌های مجلل دیگری در گز وجود نداشت و برتری خانه‌ها بر هم نسبی بود و بستگی به تمکن مالی صاحب آن‌ها داشت. کوچه‌ها خاک‌آلود و ناهموار بودند و در موسم زمستان عبور و مرور مشکل می‌شد.
گز از آبادی‌های کهن اصفهان است که قدمتش به دوران باستانی ایران می‌رسد. روانشاد «استاد جلال‌الدین همایی» که تاریخ مفصل اصفهان را با ذکر ویژگی‌های جغرافیایی آن نوشته مطالبی دارد…

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.