skip to Main Content

زن سزد گر بود نكو گفتار

مَلَكى خوى و آدمى كردار

پاكدامن به سان چشمه نوش

روح‏پرور چو نفحه[۱] اسحار

پاسدار مآثر هنرى

دوستدار محاسن رفتار

پاك‏سيرت چو بانوى «يثرب[۲]»

نيك صورت چو لعبت فرخار

پروراننده بهين فرزند

پوردانا و دخت عفتيار

بازدارنده گرامى طفل

از ره و رسم زشت و ناهنجار

ثمرانگيز چون اوانِ خزان

خانه ‏آرا چو بامداد بهار

با فضيلت به هر قدم همدوش

از رذيلت به هر نَهج[۳] بيزار

در پى تجربت، هنر پرورد

از ره تربيت، گران مقدار

مهربان بهر شوهر و فرزند

يار و ياور، ز بهر خويش و تبار

در غم خويش بردبار و صبور

در بر شوى محرم و غمخوار

بهر منزل ستوده راىْ مدير

داده بر كارها قرار و مدار

دامن مادرى زده به ميان

از هوا و هوس گرفته كنار

نفس امّاره را كشيده به بند

كوفته بر سرش گران مسمار

همه جا همدم عفاف و ادب

خواه در كوچه، خواه در بازار

حافظ آبروى شوهر خود

هم بَرِ خويش و هم بَر اغيار

زن چو هر خانواده راست اساس

بايدش پايه خرد ستوار

بايدش بهره از ادب، افزون

بايدش زيور از هنر بسيار

بايدش بود در برِ آسيب

پرتوان همچو آهنين ديوار

پاك و پاكيزه و خداى ‏پرست

خيرخواه و دلاور و ديندار

بانوان را بدين صفات، «اديب»

در خور احترامِ خلق شمار

 

[۱]. نفحه: بو

[۲]. بانوى يثرب: حضرت زهرا عليها السلام.

[۳]. نهج: راه

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.