skip to Main Content

ز من بگوى ز جام غرور مستان را
كه ذمّ و هجو نشايد قلم به دستان را
قلم به دست دهند از براى كسب ادب
به هر ديار، نوآموزِ هر دبستان را
خدا، قسم به قلم ياد كرد و اهل قلم
ملازم‏اند به خدمت خداپرستان را
ز لاله‏ هاى ادب و ز شكوفه‏ هاى هنر
قلم نشاط و فرح داد باغ و بستان را
قلم به دستِ دل آگاه چون به ميدان تاخت
گريز داد به يك حمله پورِ دستان را
قلم به مزدِ خطاكار چون قلم برداشت
ز لغو و سُخره عقب زد سياهْ مستان را
به پاس علم نگيرد كس ار قلم در دست
كه بر كنار كند جهل و مكر و دستان را؟
قلم به دست، تنى چند گر غرض ران‏اند
رضا مده كه ز بُن بركنى نيستان را
شكستن قلم فاضلان چنان باشد
كه پرّ و بال شكستن هزاردستان را

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.