skip to Main Content
  • شعر

كسانی كه در علم و تقوا سرند

همانا كه از ديگران برترند

و گرنه دگر مردم از هر نژاد

به رتبت همانند يكديگرند

يكی‏ گر سپيد است و ديگر سياه

خود اين هر دو اعضای يك پيكرند

نگه كن كه بس گونه‏ گون رنگ‏ها

به هر كارگاهی به كار اندرند

وز آن جمله رنگ سياه و سپيد

دل‏آرای و دل‏جوی و جان‏پرورند

ندارند الوان به هم امتياز

كه هريك به جای خود اندر خورند

به لوح ازل نقش‏ های بديع

نمودی زكلك جهان داورند

كه هر يك به خلقت سرای وجود

سزاوار تحسين به زيب و فرند

چه خوش گفت سركرده انبيا

كه اقوال او زيب هر دفترند

غلامان به قدرند چون خواجگان

اگر چند محتاج سيم و زرند

سياهان به شأن‏اند همچون سپيد

اگر چند گم‏نام و نام ‏آورند

تفاخر نجويد كسی برنژاد

جز آنان كه بی‏ مغز و بی‏ مشعرند

بُوند اهل تقوی گرامی وجود

كه بر تارك سروری افسرند

برآمد بر اين سال‏ها كاهل دل

هوادار گفتار پيغمبرند

وليك از پس قرن‏ های دراز

هنوز اندر آمريك خلقی درند

كه در راه طرد سيه ‏پوستان

هواخواه رفتار بس منكرَند

مساوات را با گروه سياه

نخواهند، هرچند از آن كشورند

فروتر شمارندشان هم ز خويش

بدين جُرم، كانان سيه ‏منظرند

به اوج ترقّی برآورده سر

عجب كوته ‏انديش و كوچك‏سرند

تفو بر ستم‏گسترانی چنين

كه در خورد سنگين‏ترين كيفرند

ولی زبده قانون‏گذاران راد

سيه ‏پوستان را مهين ياورند

در آن‏جا يكی نغز قانون گذشت

به تدبير آنان كه دانشورند

به فرمان قانون، گروه سياه

از اين پس نه سرگشته و مضطرند

كه هر فرد قوم از سياه و سپيد

مساوات را همدم و همسرند

بر آن نغز قانون هزار آفرين

كه خلق خدا شاد از آن اكثرند

چه خوش گفت پروردگار سخن

كه نام ‏آوران‏اش ستايش‏گرند

«بنی آدم اعضای يك پيكرند

كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار»

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.