skip to Main Content

بيا و بر صفت بادِ نوبهار بيا
شكوفه ريز و طرب خيز و بى قرار بيا
چو آبشار طلايى كه گل به باغ افشاند
ز بهر عطرفشانى به سبزه زار بيا
چو آن سپيده كه آفاق را كند روشن
سپيد گونه تر از ياس ژاله بار بيا
چو بادِ سرد سوى ابر اشك بار مرو
چو بوى گل ز پى باد مُشك بار بيا
به عذر مشغله با ما كناره جوى مباش
به مهر با من آزرده دل كنار بيا
ز چشمه سار دلم آب مهر سر برزد
تو تشنه وار بدين طُرفه چشمه سار بيا
حصارى تو شدم در پى آمدِ تسخير
به دلنوازى محصور اين حصار بيا
چو بلبلان به بهاران ترانه ساز آيند
به باغِ خاطر من با نواى تار بيا
 تو راست خانه اى ۱، اى سرو سرافرازِ « اديب »
به رغم كج روشى هاى روزگار بيا

 

۱. راست خانه: انسان راست و درست؛ نسخة بدل: تو راست قامتى.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.