skip to Main Content

بهار، جلوه گر آمد به لطف و زيبايى
بيا كه موسم عيش است و حظِ بُرنايى
شكوفه تا به درختان پرندِ سيمين داد
عروس، چهره نما شد به رخت ديبايى
بنفشه زار به صد عشوه مى ربايد دل
كشيده نقشه به هر رنگ، در دلآرايى
بهار، طرف چمن را طراوتى خوش داد
خوش است گر تو دهى نيز دادِ شيدايى
به وقت گل منه از دست، لاله گون ساغر
كه دشت پر بُوَد از لاله هاى صحرايى
دِرَم فشان شده بر سر شكوفه بادام
چو بر عروس، به هنگام حجله آرايى
چه خوب داده به هم دست، سبزه و ريحان
چو بر صحيفه ی تذهيب، خطّ طُغرايى
هواى لاله رخانم به باغ و صحرا خواند
كه سيرِ سبزه برانگيخت طبع سودايى
صفاى جان طلب از رنگ و بوى ياسِ بنفش
مجوى كينه به زير سپهرِ مينايى
در اين بهار دل انگيز و پرنشاط، ادیب
غزل خوش است بدين دلكشىّ و شيوايى

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.