ما نه بر تن پرنيانی پيرهن پوشيده ايم
جوشن غيرت به پيكار وطن پوشيده ايم
جان نهاده بر كف و شمشير بسته برميان
تن به آهن چون يلان تيغزن پوشيده ايم
نيست ما را منظری خُرّمتر از آوردگاه[۱]
تا نظر از عيش و نوش انجمن پوشيده ايم
مرگ را هر لحظه با آغوش باز آماده ايم
تا به جای پيرهن خونين كفن پوشيده ايم
ما همان مردان پولادين كه در روئينه دژ[۲]
رخت نصرت بر تن روئينه تن پوشيده ايم
تن به بار ننگ ندهيم از جوانمردی
كه مارخت جانبازی ز دوران كهن پوشيده ايم
چون بود ناموس كشور نوگل باغ اميد
اين گل از ديدار گلچين چمن پوشيده ايم
حفظ ناموس وطن را رو نتابيم از خطر
زانكه ما چشم از حيات خويشتن پوشيده ايم
كی ز تهديد عدو ميدان تهی سازيم ما؟
كز جوانمردی سلاح تَهْمتن پوشيده ايم
ما ز ملی كردن نفت اندر اقطار وطن
دشمنان را جامه رنج و محن پوشيده ايم
شادباش ای ملّت ايران كه در پيكار نفت
با شعار فتح، اين بيتُ الحَزَن پوشيده ايم
تا بپا سازيم جشنی خرّم آئين با سرور
جامه شور و شهامت مرد و زن پوشيده ايم
نوبهار مُلك را باك از خزان نبود كه ما
ز آفت باد خزان، سرو و سمن پوشيده ايم
تا به تن ما راست رخت پايداری در نبرد
بر تن از حسرت عدو را پيرهن پوشيده ايم
كانِ نفت ماست ما را معدن سرشار زر
كز رقيباناش به ديوارِ چُدَن پوشيده ايم
نفت ميراثیست ما را مانده از پيشين زمان
كآن ز چشم آزمند اهرمن پوشيده ايم
در نگارين بوستان وحدت ملی «اديب»
چهر گل از ديده زاغ و زغن پوشيده ايم
اين قصيدت را جواب شعر سرمد [۳]دادن كه گفت
«مانه پيراهن پی تشريف تن پوشيده ايم»
[۱]. آوردگاه: ميدان جنگ. [۲]. رويينه دژ: قلعهاى در توران زمين كه ارجاسب، خواهران «اسفنديار» «دختران گشتاسب» را در آنجازندانى كرده بود و اسفنديار در جنگى كه با ارجاسب پادشاه توران كرد رويينه دژ را به تصرف آورد و خواهران را نجات بخشيد. [۳]. «صادق سرمد» از دوستان ادبى و همكاران قضايى من در شغل وكالت دادگسترى بود كه در شعر ادب
پايهاى بلند و مقامى ارجمند داشت و در اشعارش مطلب و فكر اجتماعى و سياسى به وفور ديده مىشد و مرد مبارزات عقيدتى بود. دريغ كه در روشهاى سياسى گزينش خوب نداشت چنان كه دار و دستهاش به گرايشهاى ارتجاعى و هوادارى از انگليسها معروف و متهم بودند و در آن هنگام به پايمردى «سيّد ضياء» به سمت مشاور حقوقى دربار و وكيل آستان قدس رضوى منصوب شد و در شمار وابستگان دربار در آمده، در آيينها و تشريفات شاهانه به خواندن مديحه و شعرهاى مربوط به رسوم شاهنشاهى پرداخت و از منزلت ادبى خود بسى كاست.