چشم دل

گِرد آفاق جهان سير و سفر بايد نمود
وانگهى با چشم دل هر سو نظر بايد نمود
گم شد آزادى ميان گرد و خاك انقلاب
پس چه خاكى بهر آزادى به سر بايد نمود؟
تيغ اگر از آسمان بارد به قصد جان ما
سينه را در راه آزادى سپر بايد نمود
منطق حق و حقيقت چون به گوش كس نرفت
بحث اين گفتار با ديوار و در بايد نمود
زير خاك ما فراوان يافت شد زرّ سياه
رويش از توليدها توليد زر بايد نمود
مندرس شد جامه ی چرکینه ی تردامنان(۱)
فكر نوپوشان بى دامان تر بايد نمود
طاقت بار حكومت گر ندارد كس « اديب »
عذرخواهيش از لجاج بى ثمر بايد نمود

۱- تردامنان : کسانی که فاسق و گناه کارند