اين قطعه در انتقاد از تشكيلات فراماسونری ايران و
نكوهش كسانی كه برای رسيدن به پايه های بلند اداری به
سرسپردگی درين تشكيلات مرموز، تن در میدهند سروده
و منتشر گرديد. (اسفند ماه ۱۳۴۶)
بنايان آزادی
يا فراماسونها
وای از آن كشور كه مردان ترقيخواه او
بهر كسب مال و منصب اين در و آن در زنند
چون به پای خويشتن قائم نيند و رهگشای
لنگ لنگان تكيه بر پوينده ای ديگر زنند
هر كجا باشد رذيلت خانه آنجا پانهند
هر كجا دارد فضيحت لانه آنجا سرزنند
شب ز بهر كامجويی از وصال مال و جاه
انجمن سازند و با بيگانگان ساغر زنند
سرخروی از باده نخوت، به كاخ زُهره سای
طعنه بر چرخِ كبود و گنبد اخضر زنند
رو بِه خصم آرند و چون درنّده مستی ديوزاد
بر تنِ مام وطن از پشتِ سر خنجر زنند
نقشِ رادی را قدم از كارگه بيرون نهند
فضل و تقوا را قلم بر لوحه دفتر زنند
قلب سيماندود باشد نقدشان در كار، ليك
دعوی نام آوری را سكه ها برزر زنند
عضو تشكيلات مخفی چون شوند از راه آز
در خفا بی شك هزاران لطمه بر كشور زنند
ور به نيكو مجمعی هم بار يابند اين گروه
از بسی آلايش آنجا را لجن بر در زنند
اَجنبی را با دلِ آگاه و چشم و گوشِ باز
گردن طاعت نهند و راه كور و كر زنند
«مُرشدِ» بيگانه را گردند يكسر پای بوس
تا ز دست او به گردن آهنين چنبر زنند!
خشكمغزانند و دور از رشد و با تردامنی
«مرشد» ار فرمان دهد آتش به خشك و تر زنند!
گرچه بنّايان آزادند در دعوی وليك
سخت بر ديرين بنای مُلك، آتش در زنند!
تا شوند اغيار را محرمتر از هر آشنا
گِرد شمع اجنبی پروانه آسا پر زنند!
سُخره بيگانگان گردند در هر كار كرد
وآنگهی بر كارِ ابنای وطن تَسخَر زنند!
رسمشان خودخواهی ومقصودشان خودكامیست
گر دمَ از مهرِ «علی (ع)» يا بيعت «عُمّر» زنند
وآنگهی افكنده بر دوشِ هوس، ننگين ردا
خيمه در كوی جوانمردان نام آور زنند
خورده داغ ننگ بر پيشانی رسوايشان
گرمِ نازند ار چه بايد دستها بر سرزنند
خون فاسد گشته را زنهار فصدی در خور است
چرك چون آماس يابد لاجرم نشتر زنند